رمز انتساب روح به خدا
اين اسناد روح به خدا با اين كه همه موجودات مال خداست در حقيقت يك نحوه اسناد تشريفي است .(2) ارواح مختلف اند ولي آن ارواحي را كه بيشتر به مرحله تجرد و كمال نزديك اند، ميشود به روح الله تعبير كرد; نظير: "بيت الله" كه به خانه كعبه ميگويند، خدا كه مكان ندارد اما انتساب كعبه به خدا زيادتر از انتساب خانه ما به خداست، هرچند خانه ما هم ملك خداست و كعبه هم ملك خداست، اما چون خدا احترامي براي آن خانه قائل است به "بيت الله" تعبير شده است .
"روح" هم در اينجا به اين معني نيست كه در خدا روحي هست و از آن روح قسمتي بيرون ميآورد و به آدم ميدمد، بلكه چون روح از "عالم امر" يعني از عالم مجردات است، به خداوند نزديك باشد. باشد
چرا تعبير به نفخ شده است ؟
[1] سوره حجر، آيه 29
[2] "تشريفي" يعني براي فهماندن شرافت و موقعيت روح انسان، خداوند آن را به خودش نسبت ميدهد.
[3] "استعاره" نوعي مجاز است كه كلمه اي را در معناي مجازي آن كه نوعي مناسبت و شباهت با معناي حقيقي آن دارد استعمال ميكنند.
كالبد جريان يابد; منظور اين است كه خدا وقتي روح را در آدم ايجاد كرد، چنين نبود كه در يك نقطه خاصي باشد، روح و جان وقتي كه در كالبد وارد شود در همه جا هست .
آراء فلاسفه در مورد روح
حواس باطني ميرسد، و بعد از آن مرحله عقل كامل پيدا ميكند.(1)
اين نظر صدرالمتألهين است، و همين جور هم بايد باشد، براي اين كه اگر روح يك موجود جداي از بدن و بدن يك موجود جداي از روح باشد، اينها دو تا ميشوند و هيچ گاه به يك حقيقت تبديل نخواهند شد; در صورتي كه ما هر كدام يك حقيقت هستيم، يعني روح همين صورت كامله بدن است و در اثر تكامل به اين مرحله رسيده است، نظير سيب كه از جاي ديگري نمي آيد به درخت بچسبد بلكه محصول خود درخت است، منتها محصول عالي آن است و پس از رسيدن از آن جدا ميشود.
نفخ روح در حضرت آدم تدريجي بود يا آني ؟
كمتر باشد، بتدريج ادراكات او كامل ميشود، بعد عقل پيدا ميكند; و عقل كامل انساني وقتي است كه به چهل سال برسد، قرآن ميفرمايد: (حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة)(1).
تعليق