(مير سيد على قاضى )
يكى از دوستان مرحوم (قاضى )(ره ) در مدرسه هندى بخارائى (مدرسه اى معروف در نجف ) حجره داشت مى گفت : مرحوم قاضى همه روزها نزديك مغرب مى آمدند در آن حجره ورفقاى ايشان مى آمدند و نماز جماعتى بر پا مى كردند، مجموع شاگردان ، هفت تا ده نفر بودند و بعد از نماز تا دو ساعت از شب گذشته مى نشستند و مذاكراتى مى شد و شاگردان سئوالاتى مى نمودند، واستفاده مى كردند.
يك روز داخل حجره نشسته بوديم ، مرحوم قاضى شروع كردند در صحبت كردن درباره توحيد افعالى ، ايشان گرم سخن گفتن بودند كه در اين اثناء مثل اينكه سقف حجره آمد پائين ، يك طرف اتاق را بخارى گرفت ، از آنجا با صدائى شروع كرد به ريختن و سر و صدا و گرد و غبار فضاى حجره را گرفت جماعت شاگردان وآقايان همه برخاستند، من هم برخاستم ورفتيم تا دم درِ حجره كه رسيديم ، ديدم شاگردان دم در ازدحام كرده وبراى بيرون رفتن همديگر را عقب مى زدند.
در اين حال معلوم شد كه اين جورها نيست وسقف خراب نشده است ، همه برگشتيم سر جاى خود نشستيم مرحوم آقاى قاضى هم ، هيچ حركتى نكرد و سرجاى خود نشسته بودند، اتفاقاً آن خرابى از بالاى سر ايشان هم شروع شد. ما آمديم دوباره نشستيم ، آقا فرمود: بيائيد اى موحدين توحيد افعالى ، بلى همه شاگردان منفعل شدند ومعطل ماندند كه چه جوابى گويند، مدتى نشستيم ، ايشان نيز دنبال فرمايشاتشان را درباره همان توحيد افعالى به پايان رساندند
يكى از دوستان مرحوم (قاضى )(ره ) در مدرسه هندى بخارائى (مدرسه اى معروف در نجف ) حجره داشت مى گفت : مرحوم قاضى همه روزها نزديك مغرب مى آمدند در آن حجره ورفقاى ايشان مى آمدند و نماز جماعتى بر پا مى كردند، مجموع شاگردان ، هفت تا ده نفر بودند و بعد از نماز تا دو ساعت از شب گذشته مى نشستند و مذاكراتى مى شد و شاگردان سئوالاتى مى نمودند، واستفاده مى كردند.
يك روز داخل حجره نشسته بوديم ، مرحوم قاضى شروع كردند در صحبت كردن درباره توحيد افعالى ، ايشان گرم سخن گفتن بودند كه در اين اثناء مثل اينكه سقف حجره آمد پائين ، يك طرف اتاق را بخارى گرفت ، از آنجا با صدائى شروع كرد به ريختن و سر و صدا و گرد و غبار فضاى حجره را گرفت جماعت شاگردان وآقايان همه برخاستند، من هم برخاستم ورفتيم تا دم درِ حجره كه رسيديم ، ديدم شاگردان دم در ازدحام كرده وبراى بيرون رفتن همديگر را عقب مى زدند.
در اين حال معلوم شد كه اين جورها نيست وسقف خراب نشده است ، همه برگشتيم سر جاى خود نشستيم مرحوم آقاى قاضى هم ، هيچ حركتى نكرد و سرجاى خود نشسته بودند، اتفاقاً آن خرابى از بالاى سر ايشان هم شروع شد. ما آمديم دوباره نشستيم ، آقا فرمود: بيائيد اى موحدين توحيد افعالى ، بلى همه شاگردان منفعل شدند ومعطل ماندند كه چه جوابى گويند، مدتى نشستيم ، ايشان نيز دنبال فرمايشاتشان را درباره همان توحيد افعالى به پايان رساندند
تعليق