اخي جراح فكرة الموضوع كان من عندك كيف تريد يكون الموضوع هل نكتب جمل او نكتب موضوع كامل او كلمات نستخدمها في الرمضان وكيف يكون هل انا اكتبها مع الترجمه او اكتب كلمات وانتم تحاولون اترجون؟؟؟؟ او تكتبون انتو كلمات وجمل واترجمها انا
مثل یك مهمان ناخوانده وارد شد . حضورش ناگهانی نبود ، انگار عادت كرده بود كه بدون درب زدن وارد شود . خودش بود ، شیطان . گفتم باز هم تو ! اقلاً درب بزن و وارد شو ! قهقهه سرداد و گفت : با دستهای بسته كه نمیشه درب زد . ببین بعضی از آدمها دست مرا هم از پشت بسته اند . بیچاره راست می گفت ، دستهایش از پشت بسته شده بود . گفتم لعنت بر شیطان ، حق با توست . خُب چه فرمایشی داشتید؟ قیافه حق بجانبی گرفت و گفت : چه حرفها !!! من سایه به سایه همراه همه آدمها هستم . هزاران سال است كه حتی یك لحظه هم استراحت نداشته ام . گفتم : كار و بارت چطوره ؟ آهی كشید و گفت : نپرس ، كوزه گر از كوزه شكسته آب میخوره . دست هر كی را گرفتیم و به یك جایی رسوندیم فقط لعن و نفرینش نصیب ما شد . گفتم : ببین شیطان رجیم ، سه تا سوال داشتم - گفت خواهش میكنم ، هزارتا سئوال كن . گفتم : اول بگو ببینم تو چرا شیطان شدی ؟ گفت : ای بابا ! این هم از اون حرفهاست - من فقط برابر آدم سجده نكردم و با اون همه دب دبه و كب كبه ام از عالم فرشتگان رانده شدم ، اما شما آدمها زورتون میاد جلوی خدا هم سجده كنید . بیچاره راست می گفت . گفتم : سئوال دوم اینكه بیشتر وقتها را كجا میگذرونی ؟ گفت : این سئوالت بَدَك نیست من بیشتر وقتها در كاخها ، پشت میزهای ریاست ، توی جیبهای گَل و گشاد ، توی جاهای رنگارنگ ، توی چشمها ، روی زبانها ، توی پاها و خلاصه همه جا هستم . گفتم : آخرین سوالم اینه كه تو کجایی هستی ؟ زد زیر خنده و حالا نخند و كی بخند . آنگاه گفت : ما همین جایی هستیم ، هم ولایتی خودتون ، یعنی تبعیدی همین آب و خاكیم ، اصلاً ما خونه زاد هستیم . داشت همینطوری وراجی میكرد كه خوابم برد . ولی لعنت بر شیطان ، توی خواب هم دست بردار نیست.
تعليق