اللهم صل علي محمد و ال محمد
شهادت مظلومانه و جانگداز حضرت امّ الائمة النجباء صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در مدينه 75 روز پس از رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله واقع شده است.
(زاد المعاد: ص 374. فيض العلام: ص 246. بحار الانوار: ج 22، ص 545)
اقوال ديگر در باره شهادت حضرت در سوم جمادى الثانيه خواهد آمد.
در شب چهاردهم، امير المؤمنين عليه السّلام به همراه جمعى قليل از گلهاى سر سبد اصحاب، بدن مطهر صديقه كبرى سلام اللَّه عليها را به خاك سپردند.
به سند صحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها، 75 روز بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله زنده بود. بنابر مشهور كه وفات آن حضرت در 28 صفر باشد، شهادت حضرت صديقه سلام اللَّه عليها در 13 يا 14 يا 15 جمادى الاولى مىشود. در اين سه روز زيارت آن حضرت مناسب است.
سلام اي ذکر خاص حق ثنايت
سلام اي دخت احمد من فدايت
تو فرقاني تو ياسيني تو طه
تو زهرايي تو زهرايي تو زهرا
تو حبل محکم حبل المتيني
اميد رحمة للعالميني
تو بسم الله سماوات است کتابت
تو خورشيدي و عالم آسمانت
جنان يک سبزه از دامان پاکت
جهان يک شعله از نور چراغت
فلک موج لطيفي از نگاهت
فلک گرد حقير از گرد راهت
حيات عشق از نور حسين است
بلندي خاک بوس زينبين است
شرافت مستمند صبح خيزت
حيا تصويري از حل کنيزنت
مزار مخفي ات مخفي است در دل
سبک مغزان تو را جويند در گل
امامان آبرومند جلالت
اميرالمؤمنين محو جمالت
محمد عاشق راز و نيازت
خدا فخريه دارد بر نمازت
بهشت قرب احمد سينه توست
زمان مرهون عمر کوته توست
همه دشت کويراند و تو گلشن
همه شام سيه تو صبح روشن
همه سوز درون اند و تو داغي
همه تاريکي اند و تو چراغي
همه جسم ضعيف اند و تو جاني
همه قطره تو بحر بي کراني
تو دريا کشتي ات دلهاي آگاه
تو کوثر ساقي فيض ات يد الله
ملک يا حور يا آدم که هستي؟
که مي داند که هستي يا چه هستي؟
جهان از رازها بس پرده برداشت
سر مويي تو را نشناخت، نشناخت
تو سِر ناشناس انبيايي
تو آن عبدي که سرتا پا خدايي
تو استاد و جهان دانشگه توست
تو قرآن و علي بسم الله توست
تمام آفرينش پاي بستت
پيمبر خم شد و بوسيد دستت
گنهکاران چو رو در محشر آيند
همه چشم شفاعت بر تو دارند
به جز باب عناياتت دري نيست
اگر نايي به محشر محشري نيست
به محشر از فراز چرخ گردون
ندا خيزد که عين الفاطميون؟
تو سر تا پا بهشت مصطفايي
تو جانان علي المرتضايي
چه ديده حور در آتش بسوزد
چه ديده باغ جنت بر فروزد
چه نيکو با تو همدردي نمودند
که با آتش در بيت ات گشودند
گمانم مرتضي شد کشته آن روز
که بشنيد از تو آن فرياد جانسوز
شهادت مظلومانه و جانگداز حضرت امّ الائمة النجباء صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در مدينه 75 روز پس از رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله واقع شده است.
(زاد المعاد: ص 374. فيض العلام: ص 246. بحار الانوار: ج 22، ص 545)
اقوال ديگر در باره شهادت حضرت در سوم جمادى الثانيه خواهد آمد.
در شب چهاردهم، امير المؤمنين عليه السّلام به همراه جمعى قليل از گلهاى سر سبد اصحاب، بدن مطهر صديقه كبرى سلام اللَّه عليها را به خاك سپردند.
به سند صحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها، 75 روز بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله زنده بود. بنابر مشهور كه وفات آن حضرت در 28 صفر باشد، شهادت حضرت صديقه سلام اللَّه عليها در 13 يا 14 يا 15 جمادى الاولى مىشود. در اين سه روز زيارت آن حضرت مناسب است.
سلام اي ذکر خاص حق ثنايت
سلام اي دخت احمد من فدايت
تو فرقاني تو ياسيني تو طه
تو زهرايي تو زهرايي تو زهرا
تو حبل محکم حبل المتيني
اميد رحمة للعالميني
تو بسم الله سماوات است کتابت
تو خورشيدي و عالم آسمانت
جنان يک سبزه از دامان پاکت
جهان يک شعله از نور چراغت
فلک موج لطيفي از نگاهت
فلک گرد حقير از گرد راهت
حيات عشق از نور حسين است
بلندي خاک بوس زينبين است
شرافت مستمند صبح خيزت
حيا تصويري از حل کنيزنت
مزار مخفي ات مخفي است در دل
سبک مغزان تو را جويند در گل
امامان آبرومند جلالت
اميرالمؤمنين محو جمالت
محمد عاشق راز و نيازت
خدا فخريه دارد بر نمازت
بهشت قرب احمد سينه توست
زمان مرهون عمر کوته توست
همه دشت کويراند و تو گلشن
همه شام سيه تو صبح روشن
همه سوز درون اند و تو داغي
همه تاريکي اند و تو چراغي
همه جسم ضعيف اند و تو جاني
همه قطره تو بحر بي کراني
تو دريا کشتي ات دلهاي آگاه
تو کوثر ساقي فيض ات يد الله
ملک يا حور يا آدم که هستي؟
که مي داند که هستي يا چه هستي؟
جهان از رازها بس پرده برداشت
سر مويي تو را نشناخت، نشناخت
تو سِر ناشناس انبيايي
تو آن عبدي که سرتا پا خدايي
تو استاد و جهان دانشگه توست
تو قرآن و علي بسم الله توست
تمام آفرينش پاي بستت
پيمبر خم شد و بوسيد دستت
گنهکاران چو رو در محشر آيند
همه چشم شفاعت بر تو دارند
به جز باب عناياتت دري نيست
اگر نايي به محشر محشري نيست
به محشر از فراز چرخ گردون
ندا خيزد که عين الفاطميون؟
تو سر تا پا بهشت مصطفايي
تو جانان علي المرتضايي
چه ديده حور در آتش بسوزد
چه ديده باغ جنت بر فروزد
چه نيکو با تو همدردي نمودند
که با آتش در بيت ات گشودند
گمانم مرتضي شد کشته آن روز
که بشنيد از تو آن فرياد جانسوز