دعای روز آخر حضرت فاطمه زهرا (س)
و بخشی از وصایای ایشان
از حضرت امام محمد باقر، علیه ا لسلام، روایت شده که چون فاطمه دختر رسول خدا، شصت روز بعد از ارتحال پدربزرگوارش درنگ کرد، بیمار شد و بیماری او شدّت یافت؛ پس از دعاهای او در شکایت به دربار الهی این بود: «ای همیشه زنده ای که قائم به ذاتی! به رحمت تو طلب دادرسی میکنم، پس به دادم برس! بار خدایا! مرا از آتش دوزخ دور بدار و داخل بهشتم گردان و مرا به پدرم محمد، صلّی الله علیه و آله و سلّم، ملحق فرما!»
امیرالمؤمنین میفرمود: «خداوند تو را عافیت دهد و تو را باقی بدارد.» ولی حضرت فاطمه در جواب میگفتند: «ای ابوالحسن! چه سریع من به لقای خدا میرسم.»
و بعد راجع به صدقات خود و اثاث خانه وصیت کرد و نیز به همسر خود وصیت فرمود که امامه دختر ابی العاص (خواهرزاده خود حضرت فاطمه) را به ازدواج خود در بیاورد.
در اینجا اولاً به فقراتی از دعای حضرت فاطمه که گویا مربوط به روزهای آخر عمر ایشان است اشاره شده و از خود این دعا استشمام رایحه پایان یافتن عمر سیدة النساء میشود. در این دعا از خدا فریادرسی خواسته و دوری از آتش دوزخ و دخول در بهشت و ملحق شدن به پدربزرگوارش حضرت محمد، صلّی الله علیه و آله و سلّم، را درخواست کرده است و این خود از عدم دلبستگی بانوی اسلام به دنیا و شوق او به مرگ و رسیدن به جوار پدربزرگوارش، خبر میداد.
و چون این دعا از نزدیکی ارتحال فاطمه حکایت میکرد امام امیرالمؤمنین او را دلجویی فرمود که خداوند، تو را عافیت میدهد و باقی میگذارد ولی فاطمه که خود را در آستانه مرگ میدید، جواب میداد که به سرعت ارتحال من فرا میرسد.
مطلب دیگر آنکه راجع به صدقات خود و اثاث منزل، وصیت کرد که چگونه و در چه راهی مصرف شود.
و آخرین نکته، این است که از همسر عزیز خود میخواهد بعد از وی تنها نماند، بلکه ازدواج مجدّد کند، اما موردی را تعیین میکند و او امامه دختر عاص بن ربیع است که مادرش زینب دختر رسول خدا، صلّی الله علیه و آله و سلّم، بود، و بدین ترتیب دختر خواهر خود را پیشنهاد میکند.
راستی علوّ نظر و اوج فکر فاطمه زهرا را باید دید که همان چیزی که برخی از زنان از آن بیمناکند، فاطمه صریحاً میخواهد که انجام بشود و از امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، درخواست میکند که بعد از وی ازدواج کند. و سرّ اینکه نام امامه را برد طبق روایات، برای ملاحظه حال فرزندانش حسن و حسین و دیگر فرزندان بود که طبعاً درباره آنان مهربانی خواهد کرد، زیرا دختر خاله کودکان است.
برگرفته از کتاب سیره و سخن فاطمه/ آیت الله کریمی جهرمی
و بخشی از وصایای ایشان
از حضرت امام محمد باقر، علیه ا لسلام، روایت شده که چون فاطمه دختر رسول خدا، شصت روز بعد از ارتحال پدربزرگوارش درنگ کرد، بیمار شد و بیماری او شدّت یافت؛ پس از دعاهای او در شکایت به دربار الهی این بود: «ای همیشه زنده ای که قائم به ذاتی! به رحمت تو طلب دادرسی میکنم، پس به دادم برس! بار خدایا! مرا از آتش دوزخ دور بدار و داخل بهشتم گردان و مرا به پدرم محمد، صلّی الله علیه و آله و سلّم، ملحق فرما!»
امیرالمؤمنین میفرمود: «خداوند تو را عافیت دهد و تو را باقی بدارد.» ولی حضرت فاطمه در جواب میگفتند: «ای ابوالحسن! چه سریع من به لقای خدا میرسم.»
و بعد راجع به صدقات خود و اثاث خانه وصیت کرد و نیز به همسر خود وصیت فرمود که امامه دختر ابی العاص (خواهرزاده خود حضرت فاطمه) را به ازدواج خود در بیاورد.
در اینجا اولاً به فقراتی از دعای حضرت فاطمه که گویا مربوط به روزهای آخر عمر ایشان است اشاره شده و از خود این دعا استشمام رایحه پایان یافتن عمر سیدة النساء میشود. در این دعا از خدا فریادرسی خواسته و دوری از آتش دوزخ و دخول در بهشت و ملحق شدن به پدربزرگوارش حضرت محمد، صلّی الله علیه و آله و سلّم، را درخواست کرده است و این خود از عدم دلبستگی بانوی اسلام به دنیا و شوق او به مرگ و رسیدن به جوار پدربزرگوارش، خبر میداد.
و چون این دعا از نزدیکی ارتحال فاطمه حکایت میکرد امام امیرالمؤمنین او را دلجویی فرمود که خداوند، تو را عافیت میدهد و باقی میگذارد ولی فاطمه که خود را در آستانه مرگ میدید، جواب میداد که به سرعت ارتحال من فرا میرسد.
مطلب دیگر آنکه راجع به صدقات خود و اثاث منزل، وصیت کرد که چگونه و در چه راهی مصرف شود.
و آخرین نکته، این است که از همسر عزیز خود میخواهد بعد از وی تنها نماند، بلکه ازدواج مجدّد کند، اما موردی را تعیین میکند و او امامه دختر عاص بن ربیع است که مادرش زینب دختر رسول خدا، صلّی الله علیه و آله و سلّم، بود، و بدین ترتیب دختر خواهر خود را پیشنهاد میکند.
راستی علوّ نظر و اوج فکر فاطمه زهرا را باید دید که همان چیزی که برخی از زنان از آن بیمناکند، فاطمه صریحاً میخواهد که انجام بشود و از امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، درخواست میکند که بعد از وی ازدواج کند. و سرّ اینکه نام امامه را برد طبق روایات، برای ملاحظه حال فرزندانش حسن و حسین و دیگر فرزندان بود که طبعاً درباره آنان مهربانی خواهد کرد، زیرا دختر خاله کودکان است.
برگرفته از کتاب سیره و سخن فاطمه/ آیت الله کریمی جهرمی