علی مولای مظلومان عالم
بگو از نا رفيقان چون بنالم
از آن شامی که سر در چاه کردی
مرا از درد خویش آگاه کردی
طنین ناله در افلاک افتاد
تمام آسمان بر خاک افتاد
پرو بال تو ، زهرا را شکستند
تو را با ریسمان فتنه بستند
تو را در گوشه ی ازلت نشاندند
مرا در آتش حسرت کشاندند
کدامین شب از آن شب تيره تر بود
که زهرا حائل ديوار و در بود
بيا زهرا علی در بستر افتاد
چنان شمعی که در خاکستر افتاد
حسن در گوشه ای سر در گريبان
حسين آماده شام غريبان
نمايان شد ز خط آتش و دود
که جرم فاطمه حب علی بود
پس از زهرا علی بی همزبان شد
اسير امتی نامهربان شد
علی تنها در یک قوم گمراه
زبانش را که ميفهمد به جز چاه
پس از او کيسه نان و رطب کو
صدای ناله های نيمه شب کو
بگو از نا رفيقان چون بنالم
از آن شامی که سر در چاه کردی
مرا از درد خویش آگاه کردی
طنین ناله در افلاک افتاد
تمام آسمان بر خاک افتاد
پرو بال تو ، زهرا را شکستند
تو را با ریسمان فتنه بستند
تو را در گوشه ی ازلت نشاندند
مرا در آتش حسرت کشاندند
کدامین شب از آن شب تيره تر بود
که زهرا حائل ديوار و در بود
بيا زهرا علی در بستر افتاد
چنان شمعی که در خاکستر افتاد
حسن در گوشه ای سر در گريبان
حسين آماده شام غريبان
نمايان شد ز خط آتش و دود
که جرم فاطمه حب علی بود
پس از زهرا علی بی همزبان شد
اسير امتی نامهربان شد
علی تنها در یک قوم گمراه
زبانش را که ميفهمد به جز چاه
پس از او کيسه نان و رطب کو
صدای ناله های نيمه شب کو
تعليق