اللهم صل علي محمد و ال محمد
ببين! غرق گناهم
الهي به گناه و معصيت تو را آزرده ام و فرمان تو را مخالفت كرده ام؛ هميشه عصيان ورزيده ام، در طاعت ها تقصير كرده ام و درهيچ عبادتي، زلال نبوده ام و هيچ نعمتي از نعمت هاي تو را به تمامي شكر نكرده ام، بلكه هميشه ناسپاسي و ناشكيبايي كرده ام. به هيچ عذر باز نايستاده ام و به هيچ نذري وفا نكرده ام به هيچ توبه اي استوار نبوده ام. هرگز چنانكه خواستي، نبوده ام و در طلب رضاي تو چنانكه بايد، نبوده ام.
فرشتگان پاك را بر من موكل كردي و مرا خبردادي، از ايشان شرم نداشتم و به گناه ايشان را رنجور داشتم و حرمتشان نگاه نداشتم.
دنيا را پر از اعتبار و عجايب كردي، بيدار و هوشيار نشدم.
به نعمت هاي گوناگون و بلاهاي بسيارم آزمايش كردي، خويشتن را در نيافتم.
به مرگ و گور، قيامت، حساب، سؤال منكر و نكير، صراط، ترازو، عقاب و دوزخ مرا بيم دادي، خويشتن را از گناه باز نگرفتم، به ثواب بهشت و چندين كرامت، مرا ترغيب كردي، از گناه باز نايستادم، مرا خواندي و پيوسته براي من نيكي خواستي، اجابت نكردم.
شيطان و اخوانش براي من بدي خواستند، اجابت وي كردم و از خلق پوشيدم و از تو بار خدايا، باز نپوشيدم، با اين همه بدي ها و زشتي ها كه كردم هرگز مرا در حال، عقوبت نكردي و به شوميش، نعمت از من باز نگرفتي. چه نيك خداوند كه تويي و چه بد بنده كه منم، امروز عذر من آنست كه بد كردم، وليكن داني كه نه از بهر آن كردم كه تو را آزرده باشم و يا فرمانت را مخالفت كرده باشم، يا عظمت و توانايي تو را نمي دانسته ام يا از ثواب و عقاب بي خبر بودم، وليكن هوي و شهوت چيره گشت و نفس ميل كرد تا لاجرم خويشتن را مي يابم در ورطه هلاك افتاده و گناه بسيار گرد آمده و روزگارعمر عزيز به باد داده و از ثواب بهشت بازمانده و شيطان را شاد كرده و به خود درمانده.
ضعيف و حقير و مسكين، هيچ حيلتي نيست، الا كه پشيمانم و توبه مي كنم از هرآنچه كردم، گفتم، شنيدم و انديشيدم كه آن نبايد گفتن و كردن، نبايد شنيدن و انديشيدن، آمده ام، بنده وار، خاضع وار، عاجزوار، خاشع وار، به اميد آنكه به فضل خويشتن توبه من بپذيري و از گناهان من درگذري و مرا بيامرزي.
بخشي از مناجات نامه شارح شهاب الاخبار
ببين! غرق گناهم
الهي به گناه و معصيت تو را آزرده ام و فرمان تو را مخالفت كرده ام؛ هميشه عصيان ورزيده ام، در طاعت ها تقصير كرده ام و درهيچ عبادتي، زلال نبوده ام و هيچ نعمتي از نعمت هاي تو را به تمامي شكر نكرده ام، بلكه هميشه ناسپاسي و ناشكيبايي كرده ام. به هيچ عذر باز نايستاده ام و به هيچ نذري وفا نكرده ام به هيچ توبه اي استوار نبوده ام. هرگز چنانكه خواستي، نبوده ام و در طلب رضاي تو چنانكه بايد، نبوده ام.
فرشتگان پاك را بر من موكل كردي و مرا خبردادي، از ايشان شرم نداشتم و به گناه ايشان را رنجور داشتم و حرمتشان نگاه نداشتم.
دنيا را پر از اعتبار و عجايب كردي، بيدار و هوشيار نشدم.
به نعمت هاي گوناگون و بلاهاي بسيارم آزمايش كردي، خويشتن را در نيافتم.
به مرگ و گور، قيامت، حساب، سؤال منكر و نكير، صراط، ترازو، عقاب و دوزخ مرا بيم دادي، خويشتن را از گناه باز نگرفتم، به ثواب بهشت و چندين كرامت، مرا ترغيب كردي، از گناه باز نايستادم، مرا خواندي و پيوسته براي من نيكي خواستي، اجابت نكردم.
شيطان و اخوانش براي من بدي خواستند، اجابت وي كردم و از خلق پوشيدم و از تو بار خدايا، باز نپوشيدم، با اين همه بدي ها و زشتي ها كه كردم هرگز مرا در حال، عقوبت نكردي و به شوميش، نعمت از من باز نگرفتي. چه نيك خداوند كه تويي و چه بد بنده كه منم، امروز عذر من آنست كه بد كردم، وليكن داني كه نه از بهر آن كردم كه تو را آزرده باشم و يا فرمانت را مخالفت كرده باشم، يا عظمت و توانايي تو را نمي دانسته ام يا از ثواب و عقاب بي خبر بودم، وليكن هوي و شهوت چيره گشت و نفس ميل كرد تا لاجرم خويشتن را مي يابم در ورطه هلاك افتاده و گناه بسيار گرد آمده و روزگارعمر عزيز به باد داده و از ثواب بهشت بازمانده و شيطان را شاد كرده و به خود درمانده.
ضعيف و حقير و مسكين، هيچ حيلتي نيست، الا كه پشيمانم و توبه مي كنم از هرآنچه كردم، گفتم، شنيدم و انديشيدم كه آن نبايد گفتن و كردن، نبايد شنيدن و انديشيدن، آمده ام، بنده وار، خاضع وار، عاجزوار، خاشع وار، به اميد آنكه به فضل خويشتن توبه من بپذيري و از گناهان من درگذري و مرا بيامرزي.
بخشي از مناجات نامه شارح شهاب الاخبار