إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

شب عشق و وفاي ياران

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • شب عشق و وفاي ياران

    اللهم صلي علي محمد و ال محمد
    شب عشق است و شب فراق ميزبان حضرت زينب (سلام الله عليها) است و مهمان ابي‌عبدالله (عليه السلام) كه شب آخر عمر اوست.
    مدام وارد خيمه مي‌شود و بيرون مي‌آيد. با خود زمزمه مي‌كند: خواهر قربانت شود.
    مي‌بيند امشب آقا ابي‌عبدالله (عليه السلام) اصحاب و ياران را جمع كرد و (بعد از خواندن خطبه و صحبت با ياران و ...) هر يك از ياران و اصحاب وفاداري خويش را اعلام نمودند و ... زهير، حبيب، مسلم‌بن‌عوسجه و ياران باوفاي امام صحبت كردند. و مجلس تمام شد همه به خيامشان رفتند. (حضرت زينب (سلام الله عليها) اظهار غربت مي‌كند كه اين خبر به گوش ياران امام مي‌رسد) پس از آن‌كه اظهار غربت حضرت زينب (سلام الله عليها) به گوش اصحاب رسيد. حبيب مي‌گويد:
    به مسلم بن عوسجه و زهير و برير و عابس و ديگران گفتم برخيزيد همه يك‌جا برويم پشت خيام اهل بيت امام و ... اظهار وفاداري كنيم.
    همه اصحاب آمدند پشت خيام زن‌ها و اهل بيت امام سلام كردند و صدا زدند:
    ما همگي آماده‌ي جانبازي هستيم و اگر ابي‌عبدالله (عليه السلام) اجازه بدهد همين امشب بر دشمن هجوم مي‌آوريم و ...
    همه‌ي زن‌ها از خيام بيرون آمدند و ... گريه مي‌كردند ولي از يك لحاظ خوشحال بودند از اين‌كه ياران امام بر عهدشان وفادارند و ...
    غربت امام (عليه السلام)
    نافع بن هلال مي‌گويد:
    ديدم امام از خيمه بيرون آمده بود به طرف پشت خيمه‌ها حركت كرد، من هم به دنبالش رفتم، متوّجه من شد.
    فرمود: كيستي؟
    گفتم: نافع بن هلال هستم؟
    فرمود: چرا اين موقع شب بيرون آمدي و ...؟
    گفتم: آقا جان!
    هراس داشتم كه از طرف دشمن گزندي به شما برسد.
    (امام فرمود: آمدم بيرون تا اطراف را بررسي كنم و موقعيت حمله دشمنان را و ... بشناسم)
    غم فراق
    امام چهارم مي‌فرمايد:
    شب عاشورا در بستر بيماري افتاده بودم، امّا مي‌شنيدم كه پدرم اين شعر را مي‌خواند كه:
    يا دَهْرُ اُفٍّ لَكِ مِنْ خَليلٍ
    كَمْ لَكَ بالْاَشْراق وَ الْاَصيلِ
    مِنْ صاحِبٍ وَ طالِبٍ قَتيلٍ
    وَالدَّهْرُ لا يَقْنَعُ بِالْبَديلِ
    وَ اِنَّما الْاَمْرُ اِلَي الْجَليلِ
    وَ كُلُّ حَيٍّ سالِكُ سَبيلٍ
    با شنيدن اين سخنان پدرم، عمّه‌ام حضرت زينب (سلام الله عليها) دامن كشان، سراسيمه، خدمت اباعبدالله (عليه السلام) رسيد و با گريه عرض كرد:
    داداش! فردا چه بلايي بر سر تو مي‌آورند كه اين طور حرف مي‌زني و ...
    فرمود: راهي كه جدّم، بابايم، مادرم و برادرم رفتند، من هم بايد همان راه را ادامه بدهم.
    عرض كرد: يعني فردا تو را مي‌كشند؟ فرمود: آري
    تا گفت آري، گريبانش را چاك زد، با سيلي به صورت خودش زد و روي زمين افتاد.
    خواهر را به هوش آورد و آرام كرد و سرش را به سينه گذاشت و ...
    به هر نحوي بود خواهر را آرام كرد. امّا مگر خواهر مي‌تواند بخوابد.
    امشب حرم ابي‌عبدالله (عليه السلام) همه بيدارند. همه دارند مناجات مي‌كنند.


    و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ‏و صلى الله على محمد و آله الطاهرين
المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
حفظ-تلقائي
x

رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

صورة التسجيل تحديث الصورة

اقرأ في منتديات يا حسين

تقليص

لا توجد نتائج تلبي هذه المعايير.

يعمل...
X