إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

دين در نزد خداوند فقط اسلام است

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • دين در نزد خداوند فقط اسلام است

    بسم الله الرحمن الرحيم


    واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا


    قرآن كريم با وجود همه گستردگي و تنوع موضوعاتش ، براي مخاطبين خود كه مطلق انسانها را شامل مي شود ، يك پيام نهايي دارد : متفرق نشويد !
    خداوند سبحان براي تحقق اين امر و ظهور جهان متحد به انسانها پيشنهاد مي كند تا به قرآن ، كه به گفته خودش تنها معيار تميز حق از باطل مي باشد ، اعتصام كنند و در اين راه به هيچ سخني جز كلام وحي كه تماماً بصورت يك كتاب روشن و روشنگر در اختيارشان قرارگرفته ، توجهي نكنند.
    عدم توجه به اين پيشنهاد اصولي ، قرآن را با وجود تمام وضوح و صراحتش به تصويري سه بعدي همانند كرده است كه برخي ( آنهايي كه فقط به اين كلام اكتفا نمي كنند) آن را معوج و آشفته مي بينند كه هيچ مفهوم خاصي را دنبال نمي كند و برخي ديگر ( كه كلام حق را با هيچ سخن ديگري تلبيس نمي كنند ) آن را كاملاً منظم و با مفهوم مي بينند.
    متأسفانه بطوري كه قرآن نيز به آن تأكيد دارد ، اكثر انسانها در زمره گروه اول هستند و با ايمان و بي ايمانشان يكسان است و در منظر قرآن فرق چنداني با يكديگر ندارند. اين گروه خود به دو دسته تقسيم مي شوند :
    آنهايي كه بطور كلي قرآن را افسانه پيشينيان مي دانند و نه به خدا اعتقاد دارند و نه معاد.
    آنهايي كه به خداوند به اصطلاح ايمان دارند ولي خدايان و الهه هاي ديگر را نيز در كنار او باور دارند هرچند كه خود هرگز به اين موضوع اعتراف نمي كنند. اينها همانهايي هستند كه هريك به سويي رفته اند و دين خداوند (اسلام) را تكه تكه و به فرمان شيطان از آن تعداد زيادي فرقه بوجود آورده اند . شيطان به پيروان هر فرقه اي كه بوجود آورده چنين القاء نموده كه مذهبش از همه مذاهب ديگر بهتر و والا تر است و بدينوسيله ايشان را دچار تكبر نموده و به جان هم انداخته است. درست مانند متكبرين نژادي كه به صرف تفاوت رنگ پوست ، خون يكديگر را مي ريزند.
    عزيزان ! باور كنيد خواستگاه نهايي قرآن ، تشكيل "امت واحده " يا "جهان متحد" است. جهان متحدي كه احكام و قوانين آن بر محوريت قرآن باشد ، اگر باور نمي كنيد در صورت علاقه اين بحث را دنبال كنيد.

  • #2
    بسم الله الرحمن الرحيم


    لقد كان في يوسف واخوته ءايت للسائلين

    در سرگذشت يوسف و برادارنش درسهايي است براي جويندگان

    يوسف ؛ دواي درد بي درمان بشريت



    داستان يوسف يكي از آن سوره هاي شگفت انگيز قرآن كريم است كه خداوند متعال حقيقتاً در آن سنگ تمام مي گذارد. تا كنون احدي اينگونه داستان سرايي نكرده ، نمي كند و نخواهد كرد. خداوند سبحان با استفاده از كمترين واژگان و جملات ، به نحوي بديع و بي سابقه سرگذشتي طولاني و پر رمز و راز را به تصوير مي كشد ؛ سرگذشتي كه در آن شيطان با تمام قوايش به مبارزه با انسان بر مي خيزد و انسان زخم خورده كه در آستانه فروپاشي و اضمحلال قرارگرفته ، نهايتاً با تسليم شدن در برابر پروردگارش و با استعانت از او در مقابل شيطان پيروز مي شود و به نعمت والاي هدايت نايل مي گردد.
    يكي از ظرافتها و نكات بديع داستان يوسف اين است كه خداوند در اينجا از اطناب كلام پرهيز مي كند و داستاني در نهايت اجمال و در عين حال كامل را به رشته تحرير در مي آورد. گويي خداوند دارد به بشر تحدي مي كند و هنر نگاش خود را به رخش مي كشد.
    از ميان تمامي افرادي كه در اين داستان نقش ايفا مي كنند ، تنها نام يعقوب و يوسف به چشم مي خورد و خداوند طبق روش هميشگي خود از بيان اسماء ديگر عناصر داستان خودداري مي كند در حالي كه در كتب تفسير و ديگر كتابهايي كه اين داستان را نقل كرده اند ، آنقدر از عناوين و القاب استفاده گرديده و به آنها پرداخته شده كه رشته كلام را از دست خارج ساخته و اصل موضوع را كم رنگ و يا حتي محو نموده است.
    اين كه نام برادران يوسف چه بود ، دركجا زندگي مي كردند ، چند سال داشتند ... به چه دردي مي خورد؟!
    جايگاه زليخا در كجاي داستان است كه به پاي دوم آن مبدل شده و تماميتش را تحت الشعاع قرار داده است؟!
    نگارنده هر آنچه را لازم بوده در اينجا آورده و بدون پرداختن به شاخ و برگهاي اضافي ، مطلب را بگونه اي طراحي نموده كه هيچ نكته مبهمي در آن وجود نداشته و اهداف مورد نظر آن براي خواننده قابل پيگيري باشند.
    يكي از خطوط اصلي و اهداف بارز داستان ، معرفي شيطان به عنوان دشمني آشكار براي انسان و تشريح استراتژي جنگي اوست. خداوند مهربان در اينجا يك به يك حربه هاي جنگي او را معرفي و راه مبارزه با آنها را نشان مي دهد.
    به عنوان مثال ؛ در آيه اي كه سرگذشت يوسف و برادرانش با آن آغاز مي شود مي خوانيم :

    [12:8] اذ قالوا ليوسف واخوه احب الى ابينا منا ونحن عصبة ان ابانا لفي ضلل مبين[12:8]
    آنگاه كه برادران يوسف گفتند : يوسف و برادرش نزد پدر از ما محبوب ترند در حالي كه ما از آنها بيشتر و نيرومند تريم ، بي ترديد پدرمان درست عمل نمي كند و آشكارا به گمراهي افتاده است.

    آيه فوق معرف حربه ايست که در واقع ریشه اصلی تمامی گناهان و نا فرمانی ها به شمار می رود اما متآسفانه این آیه بسیار بد تفسیر شده و این عمل و سخن برادران یوسف را از حسادت آنها دانسته اند . در حالیکه از سخن آنها ابداً بوي حسد به مشام نمی رسد ، جمله برادران یوسف بوی تکبر می دهد. آنها به هیچ وجه در مقابل برادران ناتنی خود احساس عجز و نا توانی نمی کنند بلکه بر عکس ، خود را بیشتر از آنها مستحق محبت پدر می دانند چرا که از نظر جمعیت هم که شده تعدادشان از آنها بیشتر و قوي تر است و دقیقاً به همین دلیل پدر خود را در گمراهی می بینند.
    این واقعه ما را یاد گفتگوی شیطان با خداوند می اندازد : در آنجا نیز شیطان به خداوند اعتراض می کند که آدم را به او کرامت بخشیده در حالی که او از آدم برتر است(تکبر) چراکه خدا او را از آتش خلق کرده و آدم را از خاک!
    بنابر این برادران یوسف گرفتار اولین و خطرناکترین حربه شیطان می شوند و این همان چیزیست که خود شیطان را رجیم درگاه الهی کرد.
    شیطان همیشه از تمایزات به عنوان نقاط ضعف استفاده می کند و با القاء احادیث و سخنان خود ، انسانها را دچار تکبر نموده و آنها را از یکدیگر جدا می سازد و به آنها مجال نمی دهد تا با یکدیگر متحد شوند و امت واحده را تشکیل دهند .
    در اينجا برادران یوسف از این جهت که مادرشان یکی نبود به نحوی از یکدیکر متمایز می شدند و در جايي ديگر نژاد و رنگ پوست موجبات جدايش را بوجود مي آورد ، همچنين اختلاف زبانها و موقعيتهاي جغرافيايي نيز به نحوي نقاط ضعف و تمايز بشمار مي روند

    اما در دین خدا که هیچ نقطه تمایزی وجود ندارد ، پس چگونه شیطان آن را فرقه فرقه و تكه پاره می کند؟

    درمیان پیروان دین که این نقطه تمایز وجود دارد. شیطان خیلی خوب می داند چگونه از این نقطه تمایز استفاده کند و پیروان به اصطلاح اديان را از یکدیگر جدا نماید.

    اما دوای درد تکبر چیست؟

    این است که بدانیم هر حرف و حدیث دیگری غیر از کلام و حکم خداوند(کتاب) باطل است و تحت هیچ شرایطی به آن توجه نکنیم و فقط حکم و فرمان خداوند را تعبد( فرمانبرداري ) کنیم. مثلاً اگر کسی گفت رسول خدا فرموده من مشتاق ديدار اين امت ايراني هستم باید از او سند قرآنی بخواهید نه سند رجالی . ببینید آیا این صحبت در قرآن وجود دارد و یا آیا خود این سخن می تواند پایه های امت واحده را تحکیم بخشد یا خیر.
    امروز هرکس ادعا کند مذهبش حق است و نسبت به مذاهب دیگر برتری دارد دچار تکبر شیطانی شده و دارد بر چیزی اصرار و پا فشاری می کند که در واقع ساخته ذهن انسانهاست.
    ادامه دارد
    التعديل الأخير تم بواسطة taslim; الساعة 29-07-2006, 07:53 AM.

    تعليق


    • #3
      به نام تنها متكبر كبير

      همانگونه كه قبلاً به عرض عزيزانم رساندم ، دوباره ياد آور مي شوم كه پروردگار مهربان در سوره شگفت انگيز يوسف به تشريح استراتژي جنگي شيطان مي پردازد و كليه حربه هاي او را يك به يك افشا مي سازد.
      بنده در اينجا قصد ندارم يك يك اين حربه ها را مورد بحث و بررسي قرار دهم ، فقط بطور گذرا پاره اي از آنها را مورداشاره قرار مي دهم تا به آن حربه اي برسم كه محور اصلي بحث در اين تاپيك خواهد بود.
      بعد از آيه شماره هشت كه به معرفي حربه تكبر مي پرداخت ، دومين حربه شيطاني در آيه شماره نه آشكار مي شود. بدون شك همه ما با اين حربه آشنايي داريم و كسي نيست كه تا كنون به آن گرفتار نشده باشد :

      [12:9] اقتلوا يوسف او اطرحوه ارضا يخل لكم وجه ابيكم وتكونوا من بعده قوما صلحين
      [12:9] يوسف را بكشيد يا اينكه در سرزميني رهايش كنيد تا پدرتان فقط به شما توجه كند و پس از آن ره درستكاري و عمل صالح را پيش گيريد.

      اين جمله خواه از زبان يكي از برادران يوسف خارج شده باشد يا يك وحي شيطاني در اندرون قلب آنها ، واضح است كه يك خدعه اهريمني است. در افسانه ها آمده است :
      وقتي خداوند توبه را براي آدم مقرر ساخت ، ابليس بر فراز كوهي بلند ايستاد و قبيله خود را با فرياد فراخواند و از آنها خواست تا براي حل مشكل بوجود آمده چاره اي بانديشند . در اينجا شيطانكي به نام خناس بلند شد و گفت : من كاري مي كنم كه بني آدم هيچگاه موفق به توبه نشوند و آينده را آنقدر برايشان طولاني مي كنم كه همواره فكر كنند وقت كافي براي توبه كردن دارند و هر عمل بد و گنه آلودي كه انجام دادند هي بگويند پس از آن توبه مي كنند و درستكار مي شوند.
      بعد از اينكه برادران يوسف بر سر از ميان برداشتن او اتفاق مي كنند براي اينكه اطمينان پدر را جلب كنند و يوسف را از او بگيرند به دروغ اظهار مي دارند كه خيرخواه و ناصح برادر خود هستند و عين همين عبارت را قرآن از شيطان نقل مي كند ، درست آنجا كه مي خواهد آدم و همسرش را فريب دهد و از جنت خارجشان كند و حقيقتاً چه شباهتي است بين داستان مسجود ملائكه(آدم) و مسجود كواكب(يوسف) .
      برادران سپس به پدر اطمينان مي دهند كه اگر يوسف را با ايشان بفرستد قطعاً از او حفاظت خواهند كرد و يعقوب سر انجام به دام غرور آنها مي افتد و يوسف را به آنها تقديم مي كند اما بعداً با بيان جمله معروف « فالله خير حفظا وهو ارحم الرحمين» به گناه خود كه به آنها اتكال كرد و به گناه ايشان كه به خود اتكا و توكل كردند اعتراف مي كند.
      ولي شيطان دست بردار نيست و مي خواهد به هر طريقي كه شده يوسف را به زير بكشد و او را شكست دهد . اين بار به حربه فحشاء متوسل مي شود اما يوسف بلافاصله به خداوند اعلام پناهندگي مي كند و از معركه جان سالم بدر مي برد.
      كوس رسوايي همسر عزيز در شهر طنين افكن مي شود و زنان كه خود را مبرا از گناه تصور مي كنند او را به خاطر اينكه به خدمتكارش چشم طمع داشته سرزنش مي كنند و در گمراهي مي بينند. اما همسر عزيز كه به مراتب از آنها داناتر و فهميده تر است به آنها ثابت مي كند كه چيزي از او اضافه تر ندارند و تنها امتيازشان اين بوده كه در موقعيت او قرار نگرفته اند.
      اي كساني كه دائماً به تخطئه و ملامت ديگران مشغوليد ، آگاه باشيد! اين يك خدعه و حربه شيطانيست. از كجا معلوم كه وقتي در موقعيت ديگران قرارگرفتيد از زنان مصر بدتر عمل نكنيد؟
      زنان مصر كه به خود غره شده بودند ، در بزم همسر عزيز با دست بريده جامه زهد از تن به در مي كنند و به يوسف حمله ور مي شوند و او براي دومين بار به خداوند پناهنده شده و به سلامت از معركه مي گريزد.
      البته يوسف هيچگاه مانند زنان مصر خود را كاره اي نمي داند و نفس خويشتن را تبرئه نمي كند بلكه عدم گرفتار آمدن به دام شيطان را فقط رحم و لطف پروردگار مي داند :

      [12:53] وما ابرئ نفسي ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربي ان ربي غفور رحيم
      من هرگز نفس خودم را از گناه مبرا نمي دانم و نفس همواره به بدي و سوء امر مي كند مگر اينكه پروردگارم رحم كند و حقيقتاً كه پروردگارم بسيار آمرزنده و رحيم است.

      سر انجام يوسف نيز طاقت نمي آورد و به كاري ترين و مهلكترين حربه شيطان ، كه بنيادهاي بشريت را متزلزل ساخته ، گرفتار مي آيد و از لطف و رحمت پروردگارش محروم ميگردد.
      بعد از اينكه يوسف براي فرار از دست زنان مصر به خداوند پناهنده مي شود و از او تقاضاي زندان مي نمايد ، علي رغم اينكه بي گناهيش به همگان ثابت شده بود دستگاه حكومتي به دلايل نه چندان معلومي ، يوسف را تا مدتي زنداني مي كند. همزمان با ورود يوسف دو نفر ديگر نيز با او وارد زندان مي شوند كه بعداً هريك رؤيا يي مي بينند و از يوسف مي خواهند كه رؤيايشان را تأويل كند. قرآن كريم از اينجا به بعد داستان را اينگونه پي ني گيرد :

      [12:37] قال لا ياتيكما طعام ترزقانه الا نباتكما بتاويله قبل ان ياتيكما ذلكما مما علمني ربي اني تركت ملة قوم لا يؤمنون بالله وهم بالاءخرة هم كفرون
      [12:38] واتبعت ملة ءاباءي ابرهيم واسحق ويعقوب ما كان لنا ان نشرك بالله من شيء ذلك من فضل الله علينا وعلى الناس ولكن اكثر الناس لا يشكرون
      [12:39] يصحبي السجن ءارباب متفرقون خير ام الله الوحد القهار
      [12:40] ما تعبدون من دونه الا اسماء سميتموها انتم وءاباؤكم ما انزل الله بها من سلطن ان الحكم الا لله امر الا تعبدوا الا اياه ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لا يعلمون
      [12:41] يصحبي السجن اما احدكما فيسقي ربه خمرا واما الاءخر فيصلب فتاكل الطير من راسه قضي الامر الذي فيه تستفتيان
      [12:42] وقال للذي ظن انه ناج منهما اذكرني عند ربك فانسه الشيطن ذكر ربه فلبث في السجن بضع سنين
      [12:43] وقال الملك اني ارى سبع بقرت سمان ياكلهن سبع عجاف وسبع سنبلت خضر واخر يابست يايها الملا افتوني في رءيي ان كنتم للرءيا تعبرون


      (يوسف) گفت: «پيش از آنكه جيره غذايى شما را بياورند ، شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت. اين، از دانشى است كه پروردگارم به من آموخته است. من آيين قومى را كه به خدا ايمان ندارند، و به سراى ديگر كافرند، ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتى شدم)! (37)
      من از آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى كردم! براى ما شايسته نبود چيزى را همتاى خدا قرار دهيم; اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است; ولى بيشتر مردم شكرگزارى نمى‏كنند! (38)
      اى دوستان زندانى من! آيا خدايان پراكنده بهترند، يا خداوند يكتاى پيروز؟! (39)
      اين معبودهايى كه غير از خدا مى‏پرستيد، چيزى جز اسمهائى (بى‏مسما) كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميده‏ايد، نيست; خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده; حكم تنها از آن خداست; فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا; ولى بيشتر مردم نمى‏دانند! (40)
      اى دوستان زندانى من! اما يكى از شما (دو نفر، آزاد مى‏شود; و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد; و اما ديگرى به دار آويخته مى‏شود; و پرندگان از سر او مى‏خورند! و مطلبى كه درباره آن (از من) نظر خواستيد، قطعى و حتمى است!» (41)
      و به آن يكى از آن دو نفر، كه مى‏دانست رهايى مى‏يابد، گفت: «مرا نزد صاحبت ( سلطان مصر) يادآورى كن!» ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد; و بدنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقى ماند. (42)
      پادشاه گفت: «من در خواب ديدم هفت گاو چاق را كه هفت گاو لاغر آنها را مى‏خورند; و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده; (كه خشكيده‏ها بر سبزها پيچيدند; و آنها را از بين بردند.) اى جمعيت اشراف! درباره خواب من نظر دهيد، اگر خواب را تعبير مى‏كنيد!» (43)


      آيات فوق دارند راجع به حربه بسيار خطرناك شرك صحبت مي كنند و در قرآن كريم محورهاي اصل شرك عبارتند از فرمانبرداري و استعانت از غير خداوند. اين محورها در صوره حمد با عبارات «اياك نعبد – تنها تو را فرمانبرداري مي كنيم» و «اياك نستعين – تنها از تو ياري مي جوييم » برجسته شده اند . عدم پيروي و فرمانبرداري از هرانچه نام غير خدا گرفته و نيز عدم استعانت و درخواست( به هر نحو ممكن) از غير او همان شاه راه مستقيمي است كه ما را به خداوند و مقامات قرب او مي رساند. اين همان صراط مستقيم است : تبعيت كردن و اطاعت مطلق فرمان خداوند(كتاب)

      [36:61] وان اعبدوني هذا صرط مستقيم
      [43:61] وانه لعلم للساعة فلا تمترن بها واتبعون هذا صرط مستقيم

      تعليق


      • #4
        دو رفيق همبند يوسف هريك خوابي مي بينند و از يوسف تقاضا مي كنند تا خوابشان را تأويل و تعبير كند. يوسف قبل از اينكه اين كار را برايشان انجام دهد اقدام به موعظه و ارشاد آنها مي كند.
        او ابتدا از مردماني كه به خداوند و رستاخيز ايمان ندارند اعلام برائت كرده و سپس مي گويد كه تابع و پيرو آيين آباء و اجدادي خود است ؛ آييني كه تماماً از طرف پروردگار به ايشان ديكته شده است .
        اين آيين چيست ؟ شريك قائل نشدن براي خداوند سبحان.
        يوسف مي گويد اين فضلي بزرگ است كه از ناحيه پروردگار به ما و مردم عطاء شده اكرچه اكثر مردم آن را قدر نمي شناسند و از ارزش آن آگاهي ندارند.
        اكثر مردم روي زمين چه چيزي را نمي دانند؟
        آهاي برادران!
        آهاي خواهران!
        اكثر مردم روي زمين چه چيزي را نمي دانند؟
        خوب دقت كنيد!
        گوشهايمان را تيز وچشمهايمان را بگشاييم ! به پروردگار عزيز و مقتدر و دانا پناهنده شويم و از او بخواهيم ياريمان كند تا بفهميم آنچه را يوسف در پاسخ مي گويد :
        اي دو رفيق همبندم ؛ دنبال چه چيزي هستيد؟ به كجا مي رويد؟ داريد چه كساني را پيروي و فرمانبرداري مي كنيد؟
        اينهايي كه شما داريد به خيال خودتان از آنها پيروي مي كنيد نامهايي بيش نيستند ، اينها ارباب متفرقند كه شيطان دارد به وسيله آنها شما را متفرق مي سازد. او دارد دينتان را تكه پاره و فرقه فرقه مي كند تا از تشكيل امت واحده كه همانا بزرگترين موهبت الهي بر انسانهاست ، جلوگيري كند.
        چرا شما اين را نمي فهميد؟! چرا اكثر مردم روي زمين اين را نمي دانند ؟
        آيا آنها نمي دانند اگر امت واحده تشكيل شود ، بهشت در همين دنيا محقق خواهد شد؟
        اي دو رفيق همبندم ؛ شيطان فريبتان ندهد!
        حاكم مطلق و فرمانرواي اصلي فقط و فقط ذات مقدس پروردگار هستي است . غير از او احدي صاحب حكم نيست.
        خداوند احكام خود را بصورت كتاب نازل كرده است . فراموش نكنيد ! كتاب ، كتاب ، كتاب .... و باز هم مي گويم كتاب. كساني كه احكام خارج از كتاب نيز براي او قائلند ، آنها عمله شيطان هستند و مي خواهند دست اربابشان شيطان را باز بگذلرند تا هر قدر كه مي خواهد احكام و فرامين خود را در قالب احاديث و روايات به اجرا در آورد و آن را به حساب اطاعت از ارباب متفرق بگذارد.
        اي دو رفيق همبندم ؛ حكم فقط از آن خداست و امر كرده كه جز او را فرمانبرداري نكنيم ، اين است آيين استوار و مستحكم ، اين است راه مستقيم ولي افسوس كه اكثريت مردم روي زمين اين را نمي دانند.
        يوسف مفهوم «اياك نعبد» را بخوبي فهميده است و ديگران را به آن تشويق مي كند و از آنها مي خواهد كه جز فرمان و حكم خداوند( كه بصورت كتاب است) ديگر هيچ فرماني را(كه مخالف با كتاب باشد) اطاعت و اجرا نكنند.
        اما هنگامي كه به «اياك نستعين» مي رسد كم مي آورد و شكست مي خورد. شيطان بالاخره بر يوسف صديق غلبه مي كند و او را به گناه بزرگ شرك مبتلي مي سازد.
        آهاي يوسف!
        اي خدمتكار همسر عزيز مصر ؛ آيا اين تو نبودي كه از شر او به من پناهنده شدي ؟!
        مرا بدون پاسخ يافتي؟!
        دعايت را اجابت نكردم؟!
        آيا اين تو نبودي كه در برابر نيرنگ زنان مصر از من ياري طلبيدي ؟!
        آيا اجابتت نكردم؟
        پس چرا از وسيله نجاتي كه برايت فرستاده بودم درست استفاده نكردي؟
        من وسيله نجاتت را همزمان با خودت وارد زندان كردم و تو اين را نفهميدي
        حال كه اينگونه كردي تو را رهايت مي كنم تا بداني جز من فرياد رسي نداري .


        يوسف سالها در آن دخمه ظلماني مي ماند تا طلاي وجودش از نا خالصيها پاك و به آنچنان درجه اي از اخلاص برسد كه لياقت بندگي پروردگارش را پيدا كند.
        اينجاست كه خداوند دوباره دست بكار مي شود و به همان وسيله اي كه يوسف از آن درست استفاده نكرد ، رهايش مي سازد.
        نصرت پروردگار چه زيباست ! مو بر بدن انسان راست مي كند ؛ آيا اين آيه ضربان قلب شما را افزايش نمي دهد؟! آيا از خشيت آن پوست بدنتان جمع نمي شود؟!

        وقال الملك اني ارى سبع بقرت سمان ياكلهن سبع عجاف وسبع سنبلت خضر واخر يابست يايها الملا افتوني في رءيي ان كنتم للرءيا تعبرون

        و حالا يوسف نيز مانند جدش ابراهيم احساس مي كند و مي انديشد ؛ او همه واسطه ها را از ميان برمي دارد و خدايش را مي بيند كه او را مي خوراند و مي آشاماند .
        اگر چه اين پادشاه مصر است كه فرمان آزادي او را صادر كرده و از زندان نجاتش داده است اما يوسف او را نمي بيند چون در انتهاي داستان مي گويد اين لطف و احسان پروردگارش بود ه كه او را از زندان نجات داده است :

        قد احسن بي اذ اخرجني من السجن

        آري ؛ يوسف به اخلاص مي رسد

        تعليق


        • #5
          بسمه تعالى
          السلام عليكم ورحمة الله وبركاته


          taslim .. من خيلي خشم امد از موضوع شما
          دست شما درد نكه
          خيلي زحمت كشيدين

          هميشة تفسير موجز قرآن بيار

          خدا نـگهدار

          تعليق


          • #6
            السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

            جناب تسليم ، باعث افتخار هست كه مفسري مثل شما حضور داشته باشي در منتدي و مستفيد بشويم

            حفظك الله ، و جزاك الله خير الجزاء

            تعليق


            • #7
              المشاركة الأصلية بواسطة شبيه العباس
              السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

              جناب تسليم ، باعث افتخار هست كه مفسري مثل شما حضور داشته باشي در منتدي و مستفيد بشويم

              حفظك الله ، و جزاك الله خير الجزاء
              المشاركة الأصلية بواسطة خادمة بطلة كربلاء
              بسمه تعالى
              السلام عليكم ورحمة الله وبركاته


              taslim .. من خيلي خشم امد از موضوع شما
              دست شما درد نكه
              خيلي زحمت كشيدين

              هميشة تفسير موجز قرآن بيار

              خدا نـگهدار
              باسلام و تقديم امتنان
              اميدوارم عزيزانم همواره اين كوچك بي مقدار را برادر خود بدانند و با قلب پاك خود پذيراي مطالبي كه زين پس به خواست خدا مي نويسد ، باشند.
              اگر برادرشان مطلبي را نوشت كه در ذوقشان خورد ابتدا خوب در باره اش بانديشند و بعد درحالي كه نگاه برادرانه خود را از او دريغ نمي كنند ، در صورتي كه اشتباهي مرتكب شده است ، آن اشتباه را با استدلال به آيات قرآن تذكر دهند تا اگر برادرشان بر طريقت نادرستي قدم بر مي دارد ، مسيرش را عوض كرده و به ره آيد.

              تعليق


              • #8
                به نام خداوند بخشنده مهربان

                آخرين آرزوي يوسف
                توفني مسلما وألحقني بالصالحين


                عامه متدينيني كه اسلام را بعنوان دين انتخاب كرده و يا به ارث برده اند گمان مي كنند حقيقتاً مسلمانند ، اما اين خيال خامي بيش نيست ؛ ما كجا و اسلام كجا!
                اسلام همان چيزيست كه منتهي اليه آرزوي هر پيامبري رسيدن به آن بوده است. اسلام تنها موقعي براي شخص حاصل مي شود كه خداوند متعال نعمتش را بر او تمام گرداند. به عبارت ديگر ، غايت نعمت خداوند مصادف است با مسلمان شدن و خالصانه عبد و تسليم خداوند سبحان گرديدند.
                چيزي كه يوسف در انتهاي داستان از خداوند طلب مي كند همان است كه پدرش در ابتداي داستان به او نويد مي دهد :

                آرزوي يوسف :

                [12:101] رب قد ءاتيتني من الملك وعلمتني من تاويل الاحاديث فاطر السموت والارض انت ولي في الدنيا والاءخرة توفني مسلما والحقني بالصلحين

                نويد يعقوب:
                [12:6] وكذلك يجتبيك ربك ويعلمك من تاويل الاحاديث ويتم نعمته عليك وعلى ءال يعقوب كما اتمها على ابويك من قبل ابرهيم واسحق ان ربك عليم حكيم

                بطوري كه مي بينيد ، پدر يوسف تأويل احاديث و اتمام نعمت را به او مژده مي دهد و يوسف كه تأويل احاديث و ملك را محقق مي بيند از خداوند تقاضاي اتمام نعمت و يا مسلمان شدن را مي كند. ما نيز همه روزه از خداوند تقاضا مي كنيم تا رهنمون ما به راهي باشد كه مخلصين و صالحين آن را پيموده اند و مورد نعمت و بخشايش پروردگار قرار گرفته و به درجه مسلماني نايل آمده اند.
                اما لازمه مسلماني اتمام نعمت است و لازمه اتمام نعمت نيز در صراط مستقيم قرار گرفتن و راه راست نيز اين است كه ما تنها خدا را فرمانبرداري و تبعيت كنيم (اياك نعبد) و تنها از او ياري بطلبيم ( اياك نستعين).
                برادران !
                خواهران!
                باور كنيد راه مستقيم فقط و فقط همين است و جز اين نيست.
                باور نمي كنيد؟! پس آيات زير را ملاحظه كنيد و از خداوند بخواهيد تا راه مستقيم را به ما نشان دهد.


                [4:174] يايها الناس قد جاءكم برهن من ربكم وانزلنا اليكم نورا مبينا
                اي مردم، برهاني از جانب پروردگارتان براي شما آمده است؛ ما براي شما راهنمايي روشنگر (قرآن) فرو فرستاده ايم.

                [4:175] فاما الذين ءامنوا بالله واعتصموا به فسيدخلهم في رحمة منه وفضل ويهديهم اليه صرطا مستقيما
                کساني که به خدا ايمان آورند و به اين كتاب اعتصام كنند ،خداوند آنها را در پرتو رحمت و موهبت خود مي پذيرد و آنها را در راهي مستقيم به سوي خويش هدايت مي کند.

                آهاي عزيزان ! شيطان فريبتان ندهد!
                راه مستقيم اعتصام به همين كتاب است

                ان الله ربي وربكم فاعبدوه هذا صرط مستقيم
                "خدا پروردگار من و پروردگار شماست؛فقط او را فرمانبرداري کنيد، اين است راه راست."

                [5:15] ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا يبين لكم كثيرا مما كنتم تخفون من الكتب ويعفوا عن كثير قد جاءكم من الله نور وكتب مبين
                اي کساني که کتاب آسماني داريد، رسول ما نزد شما آمده است تا بسياري از آنچه را که در کتاب آسماني کتمان كرده ايد، براي شما اعلان کند و از بسياري ديگر از زياده روي هاي شما درگذرد. از جانب خدا نوري روشنگر فرا راهتان قرار گرفته است و کتابي آسماني که عميق و پرمحتواست.

                [5:16]يهدي به الله من اتبع رضونه سبل السلم ويخرجهم من الظلمت الى النور باذنه ويهديهم الى صرط مستقيم
                [5:16] خدا با آن، كساني را كه در پي رضايت و خوشنودي او هستند، هدايت مي كند. او آنها را به راه هاي صلح هدايت مي نمايد، به خواست خود از تاريكي ها به روشنايي رهنمون مي سازد و در راهي مستقيم هدايت مي كند.
                مواظب باشيد!
                شيطان درست بر سر راه مستقيم نشسته تا نگذارد ما فقط خدا را فرمانبرداري كنيم. روش او اينچنين است كه مردگان را به رتبه خدايي مي رساند و بعد از قول آنها حديث و روايت جعل مي كند ، آنگاه به راحتي احكام و فرامين خود را در قالب همين احاديث و روايات به اجرا در مي آورد و ما را از يكديگر متفرق مي سازدو بعد به پيروان هر فرقه اي چنين القاء مي كند كه مذهب و مسلكشان از همه فرق بهتر و ره يافته تر است.

                [7:16] قال فبما اغويتني لاقعدن لهم صرطك المستقيم
                او گفت: "از آنجايى كه تو خواستى گمراه شوم، من در راه مستقيم تو در كمين آنها خواهم نشست

                تعليق


                • #9
                  بسم الله الرحمن الرحيم

                  ان الله ربي وربكم فاعبدوه هذا صرط مستقيم

                  خدا پروردگار من و پروردگار شماست؛ فقط او را فرمانبرداري کنيد، راه راست همين است.

                  آيه فوق خطاب عيسي مسيح به قومش مي باشد و قرآن به ما مي گويد كه هر پيامبري در بدو رسالتش ، امت و قومش را به همين جمله خطاب نموده و بدين ترتيب اولين فرماني را كه ابلاغ كرده "عدم فرمانبرداري و دنباله روي از سخن غير خدا " بوده است.
                  بنا بر آيات بسياري از قرآن كريم ، "صراط المستقيم" يا راه راست عبارت است از فرمانبرداري و تبعيت از كلام خداوند سبحان و عدم توجه به كلام غبر اوست. با اين وجود تا كنون كمتر كسي اين قاعده بزرگ و فرمان ازلي را رعايت كرده است ، چرا؟
                  خداوند سبحان در قرآن كريم به پيامبرانش (مخصوصاً پيامبر اسلام) فرمان مي دهد كه بگويند بشري مانند ما هستند. حال مفهوم اين مطلب چيست؟ آيا مفهوم اين است كه آنها نيز از ادوات انساني برخوردار بوده و غذا مي خورند ، ازدواج مي كنند ودر كوچه و خيابان راه مي روند؟ اين را كه اعراب معاصر پيامبر خوب مي دانستند. اصلاً يكي از ايراداتي كه معاصرين پيامبران به ايشان ميگرفتند همين بود كه آنها را مانند خود بشري بيش نمي دانستند.
                  اعراب صدر اسلام پيامبر را بسيار عادي مي ديدند و مرتب مي گفتند اگر او راست مي گويد چرا معجزه اي نمي آورد. آنها مي گفتند اصلاً اين چه پيامبريست كه غذا مي خورد و در بازار راه ميرود؟ چرا فرشته اي همراه او نيست و مال و باغي ندارد؟ در واقع اعراب صدر اسلام پيامبر را خوب مي شناختند و بسيار بهتر و حقيقي تر از آنكه ما مي شناسيم. آنها مانند ما وي را در پرتوي درخشان از نور نمي ديدند و ملائكه دائماً زير دست و بالش نمي چرخيدند. پيامبر حقيقي بنا بر روايت قرآن غيب نمي دانست و حتي سود و زياني به حال خود نيز نداشت. اما پيامبري كه ما مي شناسيم فطرتاً امور غيبي را حتي تا چندين هزار سال بعد مي داند و در همه جا حضور دارد(حتي بعد از مرگش) از بيماران عيادت مي كند و بر بالين افراد در حال احتضار مي نشيند. او كاملاً معصوم و بي گناهست و از همه چيز آگاهست و نتنها او بلكه اهل بيت او نيز در امور ذكر شده درست مانند و ي و حتي بهتر از ايشان هستند. بعنوان مثال خدا وند تمام هستي و حتي پيامبر را به خاطر فاطمه آفريده است. نامه اعمال مردم از زير دست مهدي مي گذرد و بنا به قولي برگي از درختي نمي افتد مگر اينكه مهدي از آن آگاه است. و خلاصه اينكه بسياري از صفات خداوندي در مورد ايشان نيز صدق مي كند.
                  اينكه خداوند به پيامبرش امر مي كند تااعلام كند او نيز بشري مثل ماست براي اين است كه ما نيز مانند مسيحيان و يهوديان و ديگر اقوام گذشته پيامبران و احبار و رهبان خود را با خدا اشتباه نگيريم. خداي گرفتن اين نيست كه مستقيماً شخص را خدا خطاب كني( مانند كساني كه علي را خدا مي دانند) بلكه همينكه صفات خداوندي را به او نسبت دهيم كافيست.
                  و اما اين معضل بزرگ چه مشكلي به وجود مي آورد و ريشه هاي آن در كجاست؟
                  همانگونه كه گفته شد؛ خداوند مي گويد تنها مرا فرمانبرداري و تبعيت كنيد كه اين راه مستقيم (صراط المستقيم) است. و شيطان از همان ابتدا عهد كرده بر سر راه مستقيم بنشيند و با دادن نشانيها و علائم راهنماي غلط انسان را از راه مستقيم خارج كند.
                  در اين راه يكي از مهلك ترين حربه هاي او اين است كه با معصوم و مصون نشان دادن بندگان مخلص خداوند(كه ديگر مرده اند) آنها را مقدس نموده و آنقدر بزرگ جلوه مي دهد كه بتواند اوصاف خداوندي را به آنها نسبت دهد. حالا از حنجره اين مردگان استفاده مي كند و احكام و فرامين خود را در قالب احاديث و روايات كه خود و پيروانش آنها را ساخته اند به اجرا در مي آورد و كاري مي كند تا مردم از فرمانبرداري خداوند دست برداشته و فرمان و احكام وي را به اجرا در آورند و اينجاست كه "عزير" مي شود پسر خدا و يهوديان به دليل اينكه عزير را دارند به خود مي بالند و دين و آيين خود را اشرف اديان و مذاهب دانسته و بهشت را تنها از آن خود مي انگارند و اين يعني شروع جدايش و تفرقه. اما مسيحيان به گونه ديگري فكر مي كنند : از آنجا كه اين جماعت عيسي پسر خدا را دارند و عيسي نيز همه كاره خدا بر روي زمين است ، در نتيجه ايشان بهترين دين را در اختيار دارند و بهشت بر خلاف تصور باطل يهوديان از آن اين جماعت است. در اينجا جماعت مسلمان نيز بيكار نمي نشينند و با وجود صراحت آيات قرآن كه مي گويد بين احدي از پيامبران فرق نگذاريد با پيروي و تعبد احاديث و روايات به اين نتيجه مي رسند كه حتي علماي امت پيامبر از تمامي پيامبران بني اسرائيل بالا تر و والا تر هستند تا چه رسد به پيامبر و نزديكانش كه در واقع جزء خاندان و خانواده خداوند( آل الله ) مي باشند.
                  شيطان دقيقاً به روش فوق بين اديان و انسانها تفرقه مي اندازد و آنها را عليرغم اينكه از يك پيكر و يك امت واحد(اسلام) هستند از يكديگر جدا مي كند و در اين راه نهايت استفاده را از احاديث و روايات بعمل مي آورد .

                  تعليق


                  • #10
                    ان الدين عند الله الاسلام
                    دين در نزد خدا فقط اسلام است
                    در عرف قرآن ، اسلام به مفهوم تسليم شدن در برابرفرمان خداوند سبحان است. خداوند در طول تاريخ و در هيچ برهه اي از زمان ، ابلاغ هيچ ديني غير از اسلام را به رسولانش محول نكرده و تمام پيامبران الهي مسلمان بوده اند. در اين راه ، هركس غير از خدا را فرمانبرداري كند و به آييني غير از اسلام گرايش پيدا نمايد مشرك خواهد بود. دين اسلام يهودي ندارد، دين اسلام مسيحي ندارد ، شيعه ، سني ، وهابي ، و هزاران فرقه كوچك و بزرگ ديگر به اسلام تعلق ندارند . اينها همگي بناهايي هستند كه بر پيكره متلاشي شده كعبه و دين اصلي بنيان نهاده شده اند و معمار همه آنها شيطان است.
                    دين اسلام ، دين همه سكنه آسمانها و زمين است:
                    ا فغير دين الله يبغون و له اسلم من في السماوات و الارض طوعا و كرها و اليه يرجعون (83)
                    آيا آنها غير از آيين خدا مى‏طلبند؟! آيين او همين اسلام است و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابر (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند. (83)
                    هر كس به ديني غير از اسلام گرايش پيدا كند زيان خواهد كرد:

                    و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين (85)
                    و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آيينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد; و او در آخرت، از زيانكاران است. (85)
                    دعاي ابراهيم و همه پيامبران الهي اين بوده كه خداوند آنها و نسلهاي آتيشان را در زمره مسلمانان وارد كند:

                    ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك و ارنا مناسكنا و تب علينا انك انت التواب الرحيم (128)
                    پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى كه تسليم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير ، كه تو توبه‏پذير و مهربانى! (128)
                    ابراهيم در برابر خداوند پيمان مسلماني را امضاء كرد:
                    اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين (131)
                    در آن هنگام كه پروردگارش به او گفت: اسلام بياور! (و در برابر حق، تسليم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذيرفت; و) گفت: «در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.» (131)
                    ابراهيم و پدر بني اسرائيل اين پيمانامه را به فرزندانشان منتقل كردند و از آنها عهد گرفتند كه مسلمان نشده از دنيا نروند:
                    و وصى بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بني ان الله اصطفى لكم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون (132)
                    و ابراهيم و يعقوب (در واپسين لحظات عمر،) فرزندان خود را به اين آيين، وصيت كردند; (و هر كدام به فرزندان خويش گفتند «فرزندان من! خداوند اين آيين پاك را براى شما برگزيده است; و شما، جز به آيين اسلام ( تسليم در برابر فرمان خدا) از دنيا نرويد!» (132)
                    ام كنتم شهداء اذ حضر يعقوب الموت اذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدي قالوا نعبد الهك و اله آبائك ابراهيم و اسماعيل و اسحاق الها واحدا و نحن له مسلمون (133)
                    آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه كسي را فرمانبرداري و اطاعت مي كنيد» گفتند: «خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق، خداوند يكتا را، و ما در برابر او تسليم هستيم.» (133)
                    مواظب باشيد! آنهايي كه شما را به آيينهاي مسيحي ، يهودي ، شيعه و سني .... دعوت مي كنند مي خواهند شمارا مانند خودشان مشرك كنند. كشتيهاي نجاتي كه آنها معرفي مي كنند از زير سوراخ هستند ؛ هرگز سوارشان نشويد!
                    و قالوا كونوا هودا او نصارى تهتدوا قل بل ملة ابراهيم حنيفا و ما كان من المشركين (135)
                    (اهل كتاب) گفتند: «يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد!» بگو: «(اين آيينهاى تحريف شده، هرگز نمى‏تواند موجب هدايت گردد،) بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروى كنيد! و او هرگز از مشركان نبود!» (135)
                    بگوييد ما به شما ايمان نمي آوريم! بگوييد ما از شما پيروي نمي كنيم و همه پيامبران الهي را در مسلماني يكسان مي دانيم و ما نيز مسلما ن و تسليم در برابر فرمان پروردگاريم و به خدايان ساختگي شما ايمان نداريم:
                    قولوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الى ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط و ما اوتي موسى و عيسى و ما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون (136)
                    بگوييد: «ما به خدا ايمان آورده‏ايم; و به آنچه بر ما نازل شده; و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران از فرزندان او نازل گرديد ، و (همچنين) آنچه به موسى و عيسى و پيامبران (ديگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در ميان هيچ يك از آنها جدايى قائل نمى‏شويم، و در برابر فرمان خدا تسليم هستيم» (136)
                    در نزد خداوند دين تنها اسلام است و و همه پيامبران نيز مأمور به تبليغ آن بوده اند و تمامي كتابهاي آسماني آمده اند تا انسان را به همين آيين رهنمون شوند . اگر امروز كمتر كسي را مسلمان مي بينيد؛ اگر دين خدا را تكه تكه و پاره پاره مي بينيد ، مشكل از كتاب آسماني نيست ، اشكال از مردمانيست كه با تكبر خويش تارو پود امت واحده را از هم گسستند و در دين تفرقه كردند. آن يكي عزير را پسر خدا كرد تا با ين يكي كه مسيح را پسر خدا كرده مبارزه كند و هيچكدام قصدي نداشتند جز ارضاي حس تكبر پليد خويش . عرب سني ، پيامبر را به عرش فرستاد و شيعه فارس اعلام كرد كه علي پيش از او در عرش بوده است تا نشان دهد كه پيروان علي(فارسها) از پيروان سنت(عربها) برترند.
                    ان الدين عند الله الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم و من يكفر بآيات الله فان الله سريع الحساب (19)
                    دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است. و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شد، اختلافى (در آن) ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهى و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود; و هر كس به آيات خدا كفر ورزد، (خدا به حساب او مى‏رسد; زيرا) خداوند، سريع الحساب است. (19)
                    همه پيامبران الهي مسلمان بودند:
                    [3:52] فلما احس عيسى منهم الكفر قال من انصاري الى الله قال الحواريون نحن انصار الله ءامنا بالله واشهد بانا مسلمون
                    هنگامي که عيسي کفرشان را احساس کرد، گفت: "چه کساني در راه خدا پشتيبان من هستند؟" حواريون گفتند: "ما پشتيبان خدا هستيم؛ ما به خدا ايمان داريم و شاهد باش که ما از تسليم شدگانيم و مسلمانان هستيم."
                    [10:84] وقال موسى يقوم ان كنتم ءامنتم بالله فعليه توكلوا ان كنتم مسلمين
                    موسي گفت: "اي قوم من، اگر شما واقعا به خدا ايمان آورده ايد، پس به او اعتماد كنيد، اگر حقيقتا مسلمان هستيد"
                    اي كساني كه پيامبران و بندگان خدا را به مافوق بشر مبدل كرده ايد و به خدايي گرفته ايد ، تا دير نشده دست از اين كار پليد و شيطاني بر داريد و مسلمان شويد : تنها خداي را تعبد و فرمانبرداري كنيد. اين آن چيزيست كه ميان همه ما يكسان است . دست از قوم گرايي و نزاد پرستي برداريد تنها كشتي نجات شماقرآن است و بس .آيا مي خواهيد تا لحظه مرگ مشرك و بت پرست باقي بمانيد؟! آيا باز هم مي خواهيد روزي ده مرتبه بگوييد تنها تورا تعبد و فرمانبرداري مي كنيم و بعد برويد سراغ تعبد غير خدا؟ آيا آنهايي را كه به خدايي گرفته ايد مشمول قاعده تنها نمي شوند؟ آيا آنها غير خدا نيستند؟
                    قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون (64)
                    بگو: «اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است; كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم; و بعضى از ما، بعضى ديگر را -غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد كه ما مسلمانيم!» (64

                    تعليق


                    • #11
                      بسم الله الرحمن الرحيم
                      قال فبما اغويتني لاقعدن لهم صرطك المستقيم
                      ثم لاءتينهم من بين ايديهم ومن خلفهم وعن ايمنهم وعن شمائلهم ولا تجد اكثرهم شكرين
                      مواظب باشيد! شيطان بر سر راه راست نشسته است
                      همانگونه كه بنده تا كنون بارها و بارها خدمت عزيزانم عرض كرده ام ؛ راه راست و صراط المستقيم اين است كه ما دينمان را جز از كلام پروردگار و كتاب آسماني اخذ نكنيم و به هيچ حرف و حديثي غير از حديث ناب پروردگارمان توجه نكنيم .
                      اما شيطان همانگونه كه خودش گفته ، بر طريقت مستقيم مي نشيند تا راهمان را ببندد و نگذارد تنها پروردگارمان را تعبد و فرمانبرداري نماييم . او همواره از چهار طرف به سراغمان مي آيد و به ما حمله ور مي شود : عقب ، جلو ، چپ و راست .
                      با توجه به اينكه او بيشترين و مهلكترين ضربات را از سمت عقبه و جلو بر ما وارد مي آورد لازم است به اين دو جهت توجه بيشتري معطوف كنيم و قواي خود را بگونه اي سازماندهي كنيم كه او مجال نفوذ پيدا نكند.
                      در اين راه خوشبختانه ما قرآن را در اختيار داريم كه نقشه هاي جنگي شيطان را چه در حمله از سمت جلو و چه در هجوم از عقبه كاملاً برايمان تشريح مي كند و

                      ما قرآن را در اختيار داريم؟!
                      بيچاره ! مگر ما تافته اي جدا بافته از ديگرانيم؟!
                      مگر ديگران هم قرآن را در اختيار نداشتند؟! مگر قوم عيسي وارث كتاب نبودند؟! مگر بني اسرائيل تورات را در اختيار نداشتند ؟! مگر به اقوام ؛ نوح ، عاد ،ثمود، شعیب و ديگر پيامبران الهي وحي نمي شد؟! آيا در كتابهاي آنها نقشه هاي جنگي شيطان و اطلاعات مربوط به طرح و عمليات او تشريح نشده بود؟ پس چرا همه آن اقوام شكست خوردند و مغلوب شيطان گرديدند؟
                      به خدا قسم اگر بجاي يك كتاب آسماني هزاران كتاب آسماني در اختيارمان قرار داده مي شد باز هم شكست مي خورديم !
                      نه به اين دليل كه در اطلاعات عمليات مشكلي وجود دارد ، هرگز. مشكل در اينجاست كه ما به اين اطلاعات و رهنمونها توجه نمي كنيم و ايمان نمي آوريم . ما قبل از اينكه به سراغ اين كتاب برويم آن را تكذيب مي كنيم و بنابراين چگونه مي توانيم به چيزي كه از قبل تكذيبش كرده ايم ايمان بياوريم؟!


                      [7:101] تلك القرى نقص عليك من انبائها ولقد جاءتهم رسلهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا من قبل كذلك يطبع الله على قلوب الكفرين
                      [7:101] ما شرح حال آن جوامع را براى تو حكايت مى كنيم: رسولانشان با مدارک روشن نزدشان رفتند، ولى آنها به آنچه كه از قبل تكذيبش كرده بودند، ايمان نياوردند. خدا اين چنين بر قلب كافران مهر مى زند.

                      حتماً در دلتان به من مي خنديد! چه موجود ابله و احمقي !
                      اي موجود نادان ؛ اين همه مفتي ، آيت الله ، مدرسه و دانشگاههاي ديني ، قاري و حافظ و مفسر و نفوذ قرآن در تار و پود جامعه را نمي بيني؟! كوري كه باز مي گويي كسي به سراغ قرآن نمي رود ؟!

                      اما من نگفتم كسي به سراغ قرآن نمي رود ، بنده فقط از قول قرآن گفتم قبل از اينكه ما به سراغش برويم تكذيبش مي كنيم و بنابر اين محال است به آن ايمان بياوريم.

                      ما چگونه قرآن را تكذيب مي كنيم؟
                      چگونه به آيات الهي كفر مي ورزيم؟

                      پاسخ :

                      قرآن كريم چشم انداز واضح و. روشني از گذشته ( عقبه) و آينده ( جلو) در برابر ديدگانمان قرار داده و با علائم درست ، مسيرمان را مشخص كرده است ، اما شيطان اين چشم اندازها را با سرابهايي ساختگي مشتبه كرده و جهت علائم راهنمايي را نيز عوض نموده است . حال وقتي ما به دنبال سراب مي رويم و به جاي پي گيري علائم درست ، دنبال علامتهاي شيطان را گرفته ايم در واقع يكي را تكذيب و ديگري را تأييد كرده ايم.
                      وقتي ما طبق نقشه شيطان عمل مي كنيم و نقشه پروردگارمان توجه نمي كنيم علناً براي آن اعتباري قائل نبوده و تكذيبش كرده ايم.

                      حالا خوب توجه كنيد ، گوشهايتان را تيز و چشمانتان را باز نماييد ؛

                      [41:42] لا ياتيه البطل من بين يديه ولا من خلفه تنزيل من حكيم حميد

                      قرآن كه حسابش مشخص است ؛ كسي آن را تدوين كرده كه بدون شك بر آينده و گذشته مسلط و آگاه است و آنقدر راستگو كه محال است از گذشته چيزي بگويد كه رخ نداده باشد و از آينده چيزي به ما خبر دهد كه اتفاق نيفتد. بنا بر اين هرآنچه قرآن از عقبه و جلو مي گويد كاملاً درست و تماماً حق بوده و هيچ باطلي در آن راه نخواهد داشت.
                      تا بوده و بوده خداوند رسولان و پيام آورانش را فرستاده تا با پيامي كه از پروردگارشان مي آورند ، عقبه و جلوي راه خلق الله را پاكسازي كنند و از آنها بخواهند كه جز پيغام خداوند ، به هيچ حرف و حديث ديگري توجه نكنند و به هيچ حكمي گردن ننهند :

                      [41:14] اذ جاءتهم الرسل من بين ايديهم ومن خلفهم الا تعبدوا الا الله قالوا لو شاء ربنا لانزل ملئكة فانا بما ارسلتم به كفرون

                      اما تا بوده و بوده مردمان حرف رسولانشان را شنيده اند و با پرداختن به حرف قدماي خويش(عقبه) حرف رسولان را تكذيب نموده و به آن توجهي نكرده اند.
                      آنها مي گفتند : ما نشنيده ايم آباء اولينمان چنين چيزي بگويند و اگر خدا مي خواست اين را به ما بگويد هرگز از زبان يك شاعر ديوانه نمي گفت بلكه به وسيله ملائكه اقدام به چنين كاري مي كرد.
                      اگر اين چيزي كه تو داري مي گويي درست بود حتماً علامه بزرگ حضرت آيت الله العظمي فلان يا مفتي اعظم بي سار به آن اشاره مي كرد و خداوند از طريق او كه به مراتب پاك تر ، عابدتر و داناتر از توست اين پيام را به ما مي رساند و راه را از چاه به ما نشان مي داد.
                      كي مي خواهيد دست از سر آباء اولينتان برداريد ؟ اينان شياطينند كه قرينتان شده اند و دارند به سمت سراب رهنمونتان مي شوند.
                      اگر خود را هدايت يافته مي بينيد ، اگر اعمالتان را زيبا و درست تصور مي كنيد بدانيد كه شيطاني با شما همنشين گرديده و دارد با تلبيس و تزئين بين ايدي ( آخرت) و خلفتان( گذشته – آباء اولين) شما را گمراه مي سازد و به بهشتي راهنمايي مي كند كه سرابي بيش نيست.:


                      [41:25] وقيضنا لهم قرناء فزينوا لهم ما بين ايديهم وما خلفهم وحق عليهم القول في امم قد خلت من قبلهم من الجن والانس انهم كانوا خسرين

                      تا دير نشده به خود آييد!
                      آن آخرتي كه برايتان ترسيم كرده اند حقيقي نيست و شيطان تلبيس و تزئينش كرده است.
                      نكند اعمالتان را تباه شده ببينيد!
                      نكند به سراب برسيد!

                      ومن يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطنا فهو له قرين
                      وانهم ليصدونهم عن السبيل ويحسبون انهم مهتدون
                      هر كس آيات الهي را تكذيب كند و از پيام رحمن رو بگرداند او شيطاني را همنشين او خواهيم ساخت .
                      آنگاه او راه خدا را مي بندد و گمان مي كند كه ره يافته است.

                      تعليق


                      • #12
                        و اينك مثالهايي از هجوم شيطان به عقبه و جلو


                        وقتي كه قرآن فراموش ميشود


                        مرحوممادربزرگبنده در روزهايپاياني عمر ، تمام ترسش از اين بود كه مبادا در هنگام سئوال و جواب قبر موفق نشودامامان را به ترتيب اسم ببرد و يا يكي از آنها را از قلم بيندازد و جهنمي شود. باوركنيد اين مطلب عين چيزيست كه او مرتب به زبان مي آورد. و اين حكايت قصه غم انگيزجهل و حماقت انسانهاي نا آگاهي است كه در طول تاريخ به فرمان شيطان و به وسيلهعوامل او تحميق و تضعيف شده اند.

                        مادرمن وقتي مي خواهد به سرقبر پدرم برودسعي مي كند اين كا را قبل از نشستن خورشيد انجام دهد ؛ چرا كه بعد از آن مردگان رابه "وادى السّلام" مي برند و اگر بعد از آن موقع كسي به سر قبر مرده اش برود باعثمي شود تا او را از "وادى السّلام" بر گردانند.

                        به چشم خود ديدم و باگوشهايم شنيدم كه يك روحاني درباره مرده اي كه براي بازنشدن دهان ، لبانش را به همدوخته بودند(در خارج از كشور) اعتراض مي كرد كه آخر با اين وضعيت او چگونه مي تواندبه سئوالات شب اول قبر پاسخ دهد.

                        آيا كتاب "سياحت غرب" را خوانده ايد؟ اگرآن را نداريد مي توانيد به آدرس زير رجوع كنيد:
                        www.ahl-ul-bayt.org/newlib/Akhlagh/Siyahate_Gh

                        تاكنون صدها هزار جلد كتاب و نوار كاست از اين اثر در ميان خلق اللهتوزيع شده تا هرچه بيشتر بر حماقت و جهالت مردم كوچه و بازار و دانشگاهيان كوچهبازاري بيفزايد. با اين وجود اين كتاب يك حسن دارد و آنهم اين است كه نشان مي دهدچگونه سخنان باطل و شيطاني ، كلام حق و حقيقت را مي پوشانند و مطالعه آن براي افرادآگاه بسيار آموزنده خواهد بود. نويسنده در سرتا سر كتاب مرتب از قوطي عطاري مطلببيرون مي آورد و بر روي آيات قرآن مي چسباند و آنها را بطور كامل مي پوشاند. علاوهبر اين آيات كه به وسيله احاديث و روايات پوشيده مي شوند ، آيات بسياري نيز به چشممي خورند كه از لابلاي همين سخنان باطل بيرون مي آيند كه خود دليلي بر ابطال ايناهواء شيطاني و تأييد كلام خداوند متعال است. به عنوان مثال، در قسمتي از كتاب چنينآمده است:

                        گفتم:«شما لابد از محبّين اهل بيتپيغمبريد، و الأ در اينجا راه و جا نداشتيد. و البتّه امام زمان و مهدى موعود(عليهالسلام) را در دنيا مى شناختيد كه چشم روشنى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيتو همه مؤ منين است

                        و در جمله فوق" اينجا" به و سيله آياتي كه راجع به احوال بهشتيان صحبت مي كنند معرفي شده است. به عبارتديگر جز شيعيان كسي به بهشت نخواهد رفت و اگر ما جاي شيعه را با هود يا نصارا عوضكنيم يكي از آيات قرآن نمايان خواهد شد:

                        [2:111] وقالوا لن يدخل الجنة الا من كان هودا او نصرى تلك امانيهم قل هاتوا برهنكم ان كنتمصدقين
                        و گفتند: "هيچ كس وارد بهشت نخواهد شد،جز يهوديان يا مسيحيان!" اين خيال خام آنهاست. بگو:مدرك خود را به ما نشان دهيد،اگر راست مي گوييد

                        واقعاً مدرك كسي كه اينمطالب را نوشته است كجاست؟ در قوطي عطاريست؟


                        به نام او كه هرگز نميميرد
                        به خدا دروغ نبنديد

                        ازجمله سئوالاتي كه نكير و منكر در شب اول قبر از قوچاني – نويسنده كتاب منفور و پليدسياحت غرب - مي پرسند و ايشان نيز به آنها جواب درست مي دهد ، در حديث زير قابلرؤيت است:

                        عين مطلب از سايت اهل البيت
                        روايت شده كه امام كاظمفرمود:

                        در قبر به مؤمنگفته مى شود: پروردگارت كيست؟ پاسخ مى دهد؟ خداوند. آنگاه به او گفته مى شود: دينتچيست؟ پاسخ مى دهد: اسلام. سپس به او گفته مى شود: پيامبرت كيست؟ جواب مى دهد: حضرتمحمّد(صلى الله عليه وآله). بعد به او گفته مى شود: امامت كيست؟ و وى نام امامش رامى برد.
                        سپس به او گفته مى شود: اينها را از كجا دانستى؟
                        پاسخ مىدهد:
                        «
                        اَمْرٌ هَدِانى اللهُ لَهُ وثَبَّتَنى عَلَيْهِ»
                        خداوند مرا به اين امرهدايت نموده و بر آن استوار و ثابت نگاه داشت.
                        آنگاه به او گفته مى شود بخواب،خوابى كه خواب آشفته اى در آن نمى بينى، بسان خواب عروس. سپس درى رو به بهشت براىاو گشوده مى شود؟ و از نسيم و بوى خوش بهشت بر او وارد مى شود. اينجاست كه مؤمن مىگويد: پروردگارا! در برپايى قيامت شتاب فرما، اميد كه من به سوى بستگان و اموالمبرگردم.
                        و در قبر به كافر گفته مى شود: پروردگارت كيست؟ مى گويد: خداوند. آنگاهبه او گفته مى شود پيامبرت كيست؟ پاسخ مى دهد: حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله). بعد گفته مى شود: دينت چيست؟ جواب مى دهد: اسلام. آنگاه به او گفته مى شود: اينهارا از كجا دانستى؟ وى مى گويد:
                        «
                        سَمْيتُ النّاسُ يَقُولُونَ فَقُلْتُهُ
                        ـشنيدم مردم چنين مى گويند من نيز آن را گفتم.
                        اينجاست كه آن دو( نكير و منكر) باگرز چنان بر سر او مى كوبند كه اگر
                        ثقلان (انس و جن) گردهم آيند طاقت آن رانخواهند داشت

                        خوب دقت كنيد ! شخص كافر دقيقاً همان پاسخهاي شخص مؤمن را ميدهد و از آنجا كه كافر است اصلاً در رابطه با امامت از او سئوال نمي شود چون اگر بهاين سئوال پاسخ درست مي داد ديگر كافر نبود و غرض حديث كه همانا بستن اين مطالب بهكلام وحي مي باشد نقض مي شد. در واقع كافراني كه امامت علي و خاندانش را باورندارند ، رهنمونشان به اين جهالت و كفر همانا اهواء و سخنان مردم است اما مؤمنانيكه اين امر را باور دارند هدايتگرشان خداوند و كلام وحي است .

                        و اين نيز يكياز حيله هاي شيطان است كه به پيروان خود امر مي كند تا در دفاع از القائاتشبگويند:

                        اَمْرٌ هَدِانى اللهُ لَهُ وثَبَّتَنىعَلَيْهِ

                        ويا

                        [7:28] واذا فعلوا فحشة قالوا وجدنا عليها ءاباءنا والله امرنا بهاقل ان الله لا يامر بالفحشاء اتقولون على الله ما لاتعلمون

                        آنها گناهيبزرگ( شرك) مرتکب مي شوند، سپس مي گويند: "ما والدين خود رابه همين شيوه يافتيم و خدا ما را به آن فرمان داده است." بگو: "خدا هرگز امر بهگناه نمي كند. آيا درباره خدا چيزي مى گوييد که نمي دانيد؟"

                        تعليق


                        • #13
                          بسم الله الرحمنالرحيم
                          ضرب الله مثلارجلا فيه شركاء متشكسون ورجلا سلما لرجل هل يستويان مثلا الحمد لله بل اكثرهم لايعلمون
                          خدا مرديرا مثال مي زند كه با شركايي سر و كار دارد كه با يكديگر اختلاف دارند (حديث)، درمقايسه با مردي كه فقط با يك منبع هماهنگ و باثبات (قرآن) سرو كار دارد. آيا آنهايكسان هستند؟ ستايش خدا را؛ اكثر آنها نمي دانند.

                          نبردخدايان

                          خداوند اين مثلها را
                          براي مردم مي زند ، اما كو گوش شنوا و چشم بينا؟! اگر اندكي اهل تعقل بوديم ، آنگاهبجاي اينكه بر ريزش گنبدي از سنگ و آهن و طلا شيون كنيم و عزا بگيريم ، بايد به حالخودمان گريه مي كرديم كه چگونه عروسك خيمه شب بازي شده ايم و شيطان دارد باريسمانهاي جهالت و بندگي خود ، ما را مي رقصاند. عجيب است ! آيا مطلب از اين واضحترمي شود؟!
                          آيا مثال از اين
                          گوياتر؟

                          [18:54] ولقدصرفنا في هذا القرءان للناس من كل مثل وكان الانسن اكثر شىءجدلا
                          ما هرگونه
                          مثالي در اين قرآن آورده ايم، ولي انسان بيش از هر موجودي اهل مجادلهاست.

                          [17:89] ولقد صرفنا للناس في هذا القرءان من كل مثل فابى اكثر الناس الاكفورا
                          و در اين
                          قرآن انواع مثال ها را براي مردم بيان کرده ايم، ولي بيشتر مردم در ناباوري اصرارمي ورزند.

                          [17:41] ولقد صرفنا في هذا القرءان ليذكروا وما يزيدهم الانفورا
                          ما در اين
                          قرآن (هر گونه مثالي) ذكر كرده ايم، باشد كه توجه كنند. اما آن فقط به نفرت آنها ميافزايد.

                          بس كنيد ، شما را به
                          خدا بس كنيد! باز هم اصرار داريد مغز خود را دست نخورده و بسته بندي شده تحويلعزرائيل دهيد؟
                          اگر چنين قصدي نداريد پس
                          براي يك بار هم كه شده گوشتان را بر سخنان شيطان (احاديث و روايات ) ببنديد و بهخداوند پناهنده شويد ، آنگاه با يك ساعت تفكر در باره مثل فوق ، ممكن است مسيرتانتغيير كند و در آستانه صراط المستقيم قرار گيريد.
                          اگر اينگونه شود و خداوند به ما لطف كند ، متوجه خواهيم شد
                          كه شركاء متشاكسون همين احاديث و روايات و سخنان خدايان تخيلي است كه در اصل ازحنجره شيطان بيرون مي آيند. و رجل واحد هم كلام پروردگار آسمانها و زمين و خالق عرشعظيم است. به اين رجل واحد پناهنده شويد تا ره گم نكنيد!
                          اي كساني كه دين خدا را تكه تكه و فرقه فرقه كرده ايد و
                          هريك خود را فرقه ناجيه مي دانيد ، مواظب باشيد !
                          شيطان عملتان را در برابر چشمانتان زينت داده است
                          .
                          اي فريب خوردگان ؛ با شماهستم ، با شما
                          كه نام فرق خود را شيعه و سني و وهابي نهاده ايد ، نبرد شما ، نبرد بين حق و باطلنيست ، نبرد بين كفر و ايمان نيست ، نبرد شما نبرد بين كفر و كفر و نبرد خدايان استكه معركه گردان آن كسي جز شيطان نيست. سرتان را با آمريكا و انگليس گرم نكنند! شياطين بزرگ در آستين خودمان هستند. شيطان دارد حرفهاي خود را از زبان همين مفتيهاي مفت خور و منبريان مرده خور و ملاعمرها و بن لادنها ميزند.

                          او خطاب به بندگان و عمله خود مي
                          گويد :

                          اي بنده راستين
                          من ، به اين موجودات زبان بسته اي كه گرد منبرت جمع شده اندبگو:

                          مَنْ زارَ قَبْرَ
                          الْحُسَيْنِعليه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ، كانَ كَمَنْ زارَاللّهَ فَوْقَعَرْشِهِ.
                          هر مؤ منى كه
                          قبر امام حسين عليه السلام را كنار شطّ فرات در كربلا زيارت كند همانند كسى است كهخداوند متعال را بر فراز عرش زيارت كرده باشد.

                          موضع قبرالحسين عليه السلام ترعة من ترع
                          الجنة.
                          جايگاه قبر امام
                          حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است.

                          لو يعلم الناس ما فى زيارة قبرالحسين عليه السلام من الفضل،
                          لماتوا شوقاً.
                          اگر مردم
                          مى‏دانستند كه چه فضيلتى در زيارت مرقد امام حسين عليه السلام است از شوق زيارتمى‏مردند.


                          و بعد لب برگوش
                          آن يكي بندگان خود مي گذارد و مي گويد:

                          اي غلام حلقه به گوش من ، با شعارهاي فريبنده ، به اين
                          موجودات نفهم بگو :

                          هركس يكي از
                          زائران قبر حسين را بكشد ، يك وجب از بهشت را براي خود خريده و هركس دوتا را بكشددو وجب از بهشت را خريده است و هركس سه تا را بكشد ، سه و جب از بهشت را خريده است .... و هركس نودو نه نفر را بكشد ، نود و نه وجب از بهشت را خريده است ... !

                          ارباب جان ! اگر در اين راه بميرند
                          چه؟

                          بگو هيچ نترسيد ، چون در زير ساق
                          عرش كه مشرف به بهشت فوقانيستسفرهاي برايتان پهنكرده اند و مطمئن باشيد بلافاصله بعد از مرگ ، ناهار ميهمان حضرت محمد هستيد و سبزيپلو با ماهي نوش جان خواهيد كرد.

                          پدر و
                          مادرم به فدايت ، اگر در اين بين زنان و كودكان نيز كشته شدند چه؟

                          هيچ گناهي بر شما
                          نيست چون داريد حكم رسو ل الله را اجرا مي كنيد :

                          عن ابن عباس؛ قال: ثنا الصعب بن جثامة؛ قال: سئل النبي صلى الله عليه وسلم عن أهل الدار من المشركين يبيتون، فيصاب النساء والصبيان؟ قال:
                          ((هم منهم)). "ابن ماجه"

                          الصعب بن جثامة أن رسول الله صلى الله عليه وسلم سئل عن الدار من دور المشركين يبيتون وفيهم النساء والولدان فقال : " هم منهم "

                          عن الصعب بن جثامة رضي الله عنهم قال:مر بي النبي صلى الله عليه وسلم بالأبواء أو بودان، وسئل عن أهل الدار يبيتون من المشركين، فيصاب من نسائهم وذراريهم، قال: (هم منهم)."بخاري"


                          صعبةبن جثامه ميگويد نبي اکرم (صل الله عليه وسلم) در محل ابواء يا ودان نزد من امد از ان حضرت درباره مشرکين که بر انان شبيخون زده ميشود و زنان و فرزندانشان نيز کشته ميشوند پرسيدند رسول الله (صل الله عليه وسلم) فرمود زنان و کودکانشان نيز جزو انان هستند.

                          از اين احاديث هم ثابت ميشود که کشتن زنان و کودکان مشرکين در حملات مجاهدين اشکالي ندارد



                          شيطان به همين راحتي خدايان را به سخن در مي آورد وآنهايي را كه قلاده بندگيش را به گردن آويخته اند به جان يكديگر مي اندازد و بهريشهاي طويلشان مي خندد.
                          تا كي مي خواهيد
                          سر در لاك حماقت و جهالت خود فروكنيد ؟
                          تا
                          كي مي خواهيد بنده شيطان باشيد؟
                          شما هر دو
                          گروه كه سر در يك توبره كرده ايد و آبشخورتان نيز يكيست ، پس چرا به يكديگر لگد مياندازيد؟ شما كه برسفرهشيطان نشسته ايد و داريد دستبخت زهرآگين او را نوش جان مي كنيد ديگر چرا خونتان را به گردن ديگران مياندازيد؟
                          هرچه سريعتر به نبرد خدايان خاتمه
                          دهيد و به خداي اصلي پناهنده شويد و به جاي اين مذاهب ساخته دست شيطان ، دين قيم رابراي خود برگزينيد.
                          مي دانيد دين قيم
                          چيست؟
                          ما تعبدون مندونه الا اسماء سميتموها انتم وءاباؤكم ما انزل الله بها من سلطن ان الحكم الا للهامر الا تعبدوا الا اياه ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لايعلمون

                          شما
                          داريد از اسمائي پيروي مي كنيد كه خودتان و پدرانتان آنها را نام گذاري كرده ايد. خدا هيچ دليلی برای آن نازل نكرده. حكم فقط متعلق به خداست، امر كرده كه فقط او رابندگی كنيد (بنده و مطيع محض و بی ‌چون و چرای دستورهایهيچكس غير از او نباشيد) دين درست ، چنين دينی است ولی بيشتر مردم اين رانميدانند.

                          تعليق


                          • #14
                            بسم الله الرحمن الرحيم


                            والذين كفروا اعملهم كسراب بقيعة يحسبه الظمءان ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيءا ووجد الله عنده فوفه حسابه والله سريع الحساب

                            و اما كساني كه كافر هستند، اعمالشان مانند سرابي است در صحرا. شخص تشنه فكر مي كند كه آب است، اما هنگامي كه به آن مي رسد، مي فهمد كه چيزي نيست و درعوض، خدا را آنجا مي يابد، تا جزاي كامل اعمالش را بدهد. خدا دقيقترين حسابرس است.

                            چيزي كه اينك در نگا ه ما چو آب است
                            فردا سراب است و سراب است سراب است


                            در صفوف منظم نماز پشت سر يكديگر ايستاده اند و دارند دعا مي خوانند ، هريك دستي به ريش خود گرفته اند و انگشت اشاره دست راست را همچون برف پاكن ماشين مرتب به اين سو و آن سو مي گردانند و از ثوابهاي فراواني كه از اين طريق عايدشان مي شود بسي خرسندند و براي آنانكه چنين توفيقاتي قسمت ديگران نمي شود تأسف مي خورند.
                            يك هيكل چندين هزار كيلو گرمي را گرفته و با مشقت فراوان ، روي سر خود مي چرخاندند ، پيرمردي بر بالاي هيكل ايستاده و به طرزي ديوانه وار مرتب دست و پا مي زند و با حركاتي مسخره و مضحك انسان را به حيرت در مي آورد. هيئت و رداي پيرمرد آدم را به ياد فيلمهايي مي اندازد كه در آن كاهنان مصري مشغول رهبري مراسم نيايش خدايان هستند.
                            چند نفر ميكروفون بدست با صدا هاي انكر الاصوات خود و اشعاري سخيف و بند تنباني مردم را تهييج مي كنند و آنها را به اين سو و آن سو مي كشاندند. بگونه اي كه يكدفعه تمام افراد چنبره زده به دور هيكل ، باشتاب از آن دور مي شدند و در محلي ديگر در حالي كه همگي بر سرخود مي كوبند ، با فريادهاي دسته جمعي ، خود را به اوج هيجان مي رساندند. حركت دستان عريان جمعيت انگار صحنه جنبش شاخسار درختان جهنمي را به نمايش مي گذارد.



                            اينان به چه كاري مشغولند كه نام آن را عبادت نهاده اند؟
                            آيا خداوند براي آنها كتاب هدايت نفرستاده است؟!

                            هر روز ريشهاي خود را اندازه مي گيرد تا ببيند آيا به اندازه در خور ثواب و پاداش مضاعف رسيده يا نه ! او آب يخ نمي خورد چرا كه در سنت رسول الله رسم نيوده و پيامبر آب يخ نمي خورده است !
                            مي گويند خدا را تسبيح كنيد ، مي گويد : سبحان الله .
                            مي گويند پيامبر را پشتيباني كنيد( صلوا عليه) ، مي گويد : الللللللللللهم صل علللللللللللللللي محمد و...
                            مي گويند خدا را سجده كنيد ، پيشانيش را بر زمين مي گذارد و بعد از كبودي آن لذت مي برد.

                            خلاصه اينكه شيطان براي تمامي اعمالش قالبي درست كرده و امر را آنچنان بر او مشتبه نموده كه فكر مي كند منظور از فلان عمل همان قالبي است كه شيطان در اختيارش قرار داده است.
                            او اصلاً كاري با مفهوم شرك ندارد ، مهم همان قالبي است كه شيطان برايش ساخته است : اگر بر سر قبر گريه كني شرك است! اگر روي آن بارگاه بنا كني شرك است .
                            اگر ميوه و شيريني خيرات كني : شرك شرك شرك شرك.
                            به يك ديگر عيد را تبريك نگوييد كه شرك است ...
                            اي بي نوا ! شيطان تمامي اعمالت را اينگون قالب بندي كرده و زينت داده است و گمان مي كني كه ره يافته اي .
                            بمب به خود مي بندي تا زنان و كودكان را تكه پاره كني بلكه در بهشت بر سر سفره پيامبر بنشيني و آبگوشت كوفت كني !
                            آيا خداوند به تو اينگونه فرمان داده است ؟! نمي داني تكه پاره كردن مردمان به جرم عقايدشان رسم فراعنه و سردمداران مستبد و ظالم اسن؟
                            همچون حيوانات و ديوانگان با قمه و زنجير به جان خود افتاده اي بلكه خداوند با يك اشاره چشمان حسين فرمانش را اجرا كرده و تمامي گناهانت را ببخشد.

                            مواظب باش ! تو داري به سمت سراب پيش مي روي ، شيطان اعمالت را زينت داده و گمان مي كني كه ره يافته اي . جايي كه تو روانه اش شده اي يك بيابان سوزان است نه چشمه سار ، سعير است نه جنت .
                            اعمالي را كه امروز به آنها مي بالي ، فردا همچون خاكستري بي ارزش دستخوش طوفان خواهي يافت ؛ پس تا دير نشده به خود آي !

                            خدای من ! چگونه ممکن است کسی سوره نورانی محمد را بخواند و باز هم در ظلمت جهالت خویش باقی بماند؟! چگونه ممکن است انسانی مفهوم روان و مبین این سوره معظم را درک کند و باز هم تبعيت كلام غير نمايد؟
                            شیطان تا توانسته از زبان مردگان حدیث و روایت و سخن باطل نقل کرده و احکام و فرامین خود را به نحوی ماهرانه و فریبکارانه درون آنها جاسازی نموده تا بوسیله آن راه خدا را ببندد و خلق الله را به طریقت سعیر رهنمون شود. فرآیندی که او در این راه از آن استفاده می کند بسیار ساده و درعین حال کاری است: تلبیس ؛ پوشاندن انوار رخشنده خورشید قرآن به وسیله ابرهای سیاه و ظلمانی کلام خویش. او آیات قران را بوسیله آیات خود مشتبه می سازد و کاری می کند که حکم و امر خداوند دگرگون شود و همانی گردد که او می خواهد.
                            آهای انسانها ! شما را به خدا بیدار شوید و ابرهای سیاه و ضخیم باورهای اهریمنی را از صورت زیبا و رخ درخشان و نورانی قران کنار زنید و هرگز به پشت سر خود نگاه نکنید .تا زمانی که قرآن در جلو ی روی ما قرار گرفته است ، ارتداد به اعاقب جهالت و ننگ است و از شأن انسانیت به دور می باشد. اگر به عقب برگشتید و به کلام غیر خدا تمسک کردید ندانسته راه خدا را بسته اید و بدانید که تمامی اعمالتان تباه شده است و اگر به قرآن اعتصام کردید و به آنچه بر محمد نازل شده ایمان آوردید و دانستید که فقط و فقط کلام پروردگار حق است ، آنگاه تسلیم شده اید و رستگار خواهید شد. این کلام تسلیم بی ارزش و بی مقدار نیست ، این پیام رب العالمین ، پروردگار آسمانها و زمین و همان یگانه دانای نهان و آشکار است.
                            خداوند سبحان ، مطلبی را که در سوره های حوامیم به تفصیل شرح می دهد در سوره محمد از آن نتیجه گیری و چکیده گیری می کند. دو آیه زیر که در صدر سوره قرار گرفته اند ، جرگه های کفر و ایمان را مرز بندی می کنند و چشم اندازی از آینده اهالی این دو جرگه به نمایش می گذارند :

                            [47:1] الذين كفروا وصدوا عن سبيل الله اضل اعملهم
                            [47:2]والذين ءامنوا وعملوا الصلحت وءامنوا بما نزل على محمد وهو الحق من ربهم كفر عنهم سىءاتهم واصلح بالهم

                            خدا اعمال كسانيكه را که آیات الهی را تکفیر کردند و به وسیله آیات شیطانی مردم را از راه خدا باز داشتند ، تباه خواهد کرد.
                            و كسانيكه به آیات الهی ايمان آوردند و كارهای درست كردند و به آنچه به محمد نازل شد و حقيقت و از طرف خدايشان بود ايمان آوردند، خدا گناهانشان را محو و وضعشان را اصلاح خواهد کرد.


                            خداوند سبحان بعد از اینکه محدوده حق و و حقیقت را تعریف می کند و آن را در انحصار قرآن قرار می دهد ، علت تباهی و اضمحلال اصحاب کفر و فلاحت و رستگاری اصحاب ایمان را برای کسانی که از نعمت دیدن ، شنیدن و اندیشیدن برخوردارند ، به طور کاملاً گویا و مجمل توضیح می دهد.

                            [47:3] ذلك بان الذين كفروا اتبعوا البطل وان الذين ءامنوا اتبعوا الحق من ربهم كذلك يضرب الله للناس امثلهم
                            برای این كه بی‌ايمانها پيرو باطل بودند و باايمانها پيرو حقی كه از جانب خدايشان بود. خدا اينطور برای مردم مثال ميزند

                            امکان ندارد چشم و گوشش کسی باز و قلبش مهیا باشد ، اما مفهوم آیه فوق را درک نکند. این یک معیار اساسی و بسیار مهم است ، هرکس که این مفهوم را درک نکند ، بداند مشکل دارد و تا دیر نشده باید به فکر مداوای خود باشد. آن چیزی که یک نفر را کافر می کند و اعمالش را تباه می ساز دنباله روی و تبعیت از کلام باطل است و آن چیزی که ایمان آورنده را رستگار می سازد دنباله روی از کلام حق است که همان کلام خداست. آیات فراوانی از قرآن به ما می فهمانند که هر کلام و حدیثی غیر از حدیث خداوند که مکتوب است و از طریق وحی آشکار نازل می شود ، باطل خواهد بود ولو اینکه شیطان آن را به پیامبر نسبت داده باشد. قرآن شهادت می دهد که غیر از سخن خدا هیچ سخن دیگری که مربوط به عقبه یا پیش رو باشد وارد آن نخواهد شد و شیطان مفهوم این مطلب را خیلی خوب متوجه شده است و استراتژی بسیار زیرکانه ای برای مقابله با آن طراحی کرده است.

                            تعليق


                            • #15
                              بسم الله الرحمن الرحيم


                              والذين كفروا اعملهم كسراب بقيعة يحسبه الظمءان ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيءا ووجد الله عنده فوفه حسابه والله سريع الحساب

                              و اما كساني كه كافر هستند، اعمالشان مانند سرابي است در صحرا. شخص تشنه فكر مي كند كه آب است، اما هنگامي كه به آن مي رسد، مي فهمد كه چيزي نيست و درعوض، خدا را آنجا مي يابد، تا جزاي كامل اعمالش را بدهد. خدا دقيقترين حسابرس است.

                              چيزي كه اينك در نگا ه ما چو آب است
                              فردا سراب است و سراب است سراب است


                              در صفوف منظم نماز پشت سر يكديگر ايستاده اند و دارند دعا مي خوانند ، هريك دستي به ريش خود گرفته اند و انگشت اشاره دست راست را همچون برف پاكن ماشين مرتب به اين سو و آن سو مي گردانند و از ثوابهاي فراواني كه از اين طريق عايدشان مي شود بسي خرسندند و براي آنانكه چنين توفيقاتي قسمت ديگران نمي شود تأسف مي خورند.
                              يك هيكل چندين هزار كيلو گرمي را گرفته و با مشقت فراوان ، روي سر خود مي چرخاندند ، پيرمردي بر بالاي هيكل ايستاده و به طرزي ديوانه وار مرتب دست و پا مي زند و با حركاتي مسخره و مضحك انسان را به حيرت در مي آورد. هيئت و رداي پيرمرد آدم را به ياد فيلمهايي مي اندازد كه در آن كاهنان مصري مشغول رهبري مراسم نيايش خدايان هستند.
                              چند نفر ميكروفون بدست با صدا هاي انكر الاصوات خود و اشعاري سخيف و بند تنباني مردم را تهييج مي كنند و آنها را به اين سو و آن سو مي كشاندند. بگونه اي كه يكدفعه تمام افراد چنبره زده به دور هيكل ، باشتاب از آن دور مي شدند و در محلي ديگر در حالي كه همگي بر سرخود مي كوبند ، با فريادهاي دسته جمعي ، خود را به اوج هيجان مي رساندند. حركت دستان عريان جمعيت انگار صحنه جنبش شاخسار درختان جهنمي را به نمايش مي گذارد.



                              اينان به چه كاري مشغولند كه نام آن را عبادت نهاده اند؟
                              آيا خداوند براي آنها كتاب هدايت نفرستاده است؟!

                              هر روز ريشهاي خود را اندازه مي گيرد تا ببيند آيا به اندازه در خور ثواب و پاداش مضاعف رسيده يا نه ! او آب يخ نمي خورد چرا كه در سنت رسول الله رسم نيوده و پيامبر آب يخ نمي خورده است !
                              مي گويند خدا را تسبيح كنيد ، مي گويد : سبحان الله .
                              مي گويند پيامبر را پشتيباني كنيد( صلوا عليه) ، مي گويد : الللللللللللهم صل علللللللللللللللي محمد و...
                              مي گويند خدا را سجده كنيد ، پيشانيش را بر زمين مي گذارد و بعد از كبودي آن لذت مي برد.

                              خلاصه اينكه شيطان براي تمامي اعمالش قالبي درست كرده و امر را آنچنان بر او مشتبه نموده كه فكر مي كند منظور از فلان عمل همان قالبي است كه شيطان در اختيارش قرار داده است.
                              او اصلاً كاري با مفهوم شرك ندارد ، مهم همان قالبي است كه شيطان برايش ساخته است : اگر بر سر قبر گريه كني شرك است! اگر روي آن بارگاه بنا كني شرك است .
                              اگر ميوه و شيريني خيرات كني : شرك شرك شرك شرك.
                              به يك ديگر عيد را تبريك نگوييد كه شرك است ...
                              اي بي نوا ! شيطان تمامي اعمالت را اينگون قالب بندي كرده و زينت داده است و گمان مي كني كه ره يافته اي .
                              بمب به خود مي بندي تا زنان و كودكان را تكه پاره كني بلكه در بهشت بر سر سفره پيامبر بنشيني و آبگوشت كوفت كني !
                              آيا خداوند به تو اينگونه فرمان داده است ؟! نمي داني تكه پاره كردن مردمان به جرم عقايدشان رسم فراعنه و سردمداران مستبد و ظالم اسن؟
                              همچون حيوانات و ديوانگان با قمه و زنجير به جان خود افتاده اي بلكه خداوند با يك اشاره چشمان حسين فرمانش را اجرا كرده و تمامي گناهانت را ببخشد.

                              مواظب باش ! تو داري به سمت سراب پيش مي روي ، شيطان اعمالت را زينت داده و گمان مي كني كه ره يافته اي . جايي كه تو روانه اش شده اي يك بيابان سوزان است نه چشمه سار ، سعير است نه جنت .
                              اعمالي را كه امروز به آنها مي بالي ، فردا همچون خاكستري بي ارزش دستخوش طوفان خواهي يافت ؛ پس تا دير نشده به خود آي !

                              خدای من ! چگونه ممکن است کسی سوره نورانی محمد را بخواند و باز هم در ظلمت جهالت خویش باقی بماند؟! چگونه ممکن است انسانی مفهوم روان و مبین این سوره معظم را درک کند و باز هم تبعيت كلام غير نمايد؟
                              شیطان تا توانسته از زبان مردگان حدیث و روایت و سخن باطل نقل کرده و احکام و فرامین خود را به نحوی ماهرانه و فریبکارانه درون آنها جاسازی نموده تا بوسیله آن راه خدا را ببندد و خلق الله را به طریقت سعیر رهنمون شود. فرآیندی که او در این راه از آن استفاده می کند بسیار ساده و درعین حال کاری است: تلبیس ؛ پوشاندن انوار رخشنده خورشید قرآن به وسیله ابرهای سیاه و ظلمانی کلام خویش. او آیات قران را بوسیله آیات خود مشتبه می سازد و کاری می کند که حکم و امر خداوند دگرگون شود و همانی گردد که او می خواهد.
                              آهای انسانها ! شما را به خدا بیدار شوید و ابرهای سیاه و ضخیم باورهای اهریمنی را از صورت زیبا و رخ درخشان و نورانی قران کنار زنید و هرگز به پشت سر خود نگاه نکنید .تا زمانی که قرآن در جلو ی روی ما قرار گرفته است ، ارتداد به اعاقب جهالت و ننگ است و از شأن انسانیت به دور می باشد. اگر به عقب برگشتید و به کلام غیر خدا تمسک کردید ندانسته راه خدا را بسته اید و بدانید که تمامی اعمالتان تباه شده است و اگر به قرآن اعتصام کردید و به آنچه بر محمد نازل شده ایمان آوردید و دانستید که فقط و فقط کلام پروردگار حق است ، آنگاه تسلیم شده اید و رستگار خواهید شد. این کلام تسلیم بی ارزش و بی مقدار نیست ، این پیام رب العالمین ، پروردگار آسمانها و زمین و همان یگانه دانای نهان و آشکار است.
                              خداوند سبحان ، مطلبی را که در سوره های حوامیم به تفصیل شرح می دهد در سوره محمد از آن نتیجه گیری و چکیده گیری می کند. دو آیه زیر که در صدر سوره قرار گرفته اند ، جرگه های کفر و ایمان را مرز بندی می کنند و چشم اندازی از آینده اهالی این دو جرگه به نمایش می گذارند :

                              [47:1] الذين كفروا وصدوا عن سبيل الله اضل اعملهم
                              [47:2]والذين ءامنوا وعملوا الصلحت وءامنوا بما نزل على محمد وهو الحق من ربهم كفر عنهم سىءاتهم واصلح بالهم

                              خدا اعمال كسانيكه را که آیات الهی را تکفیر کردند و به وسیله آیات شیطانی مردم را از راه خدا باز داشتند ، تباه خواهد کرد.
                              و كسانيكه به آیات الهی ايمان آوردند و كارهای درست كردند و به آنچه به محمد نازل شد و حقيقت و از طرف خدايشان بود ايمان آوردند، خدا گناهانشان را محو و وضعشان را اصلاح خواهد کرد.


                              خداوند سبحان بعد از اینکه محدوده حق و و حقیقت را تعریف می کند و آن را در انحصار قرآن قرار می دهد ، علت تباهی و اضمحلال اصحاب کفر و فلاحت و رستگاری اصحاب ایمان را برای کسانی که از نعمت دیدن ، شنیدن و اندیشیدن برخوردارند ، به طور کاملاً گویا و مجمل توضیح می دهد.

                              [47:3] ذلك بان الذين كفروا اتبعوا البطل وان الذين ءامنوا اتبعوا الحق من ربهم كذلك يضرب الله للناس امثلهم
                              برای این كه بی‌ايمانها پيرو باطل بودند و باايمانها پيرو حقی كه از جانب خدايشان بود. خدا اينطور برای مردم مثال ميزند

                              امکان ندارد چشم و گوشش کسی باز و قلبش مهیا باشد ، اما مفهوم آیه فوق را درک نکند. این یک معیار اساسی و بسیار مهم است ، هرکس که این مفهوم را درک نکند ، بداند مشکل دارد و تا دیر نشده باید به فکر مداوای خود باشد. آن چیزی که یک نفر را کافر می کند و اعمالش را تباه می ساز دنباله روی و تبعیت از کلام باطل است و آن چیزی که ایمان آورنده را رستگار می سازد دنباله روی از کلام حق است که همان کلام خداست. آیات فراوانی از قرآن به ما می فهمانند که هر کلام و حدیثی غیر از حدیث خداوند که مکتوب است و از طریق وحی آشکار نازل می شود ، باطل خواهد بود ولو اینکه شیطان آن را به پیامبر نسبت داده باشد. قرآن شهادت می دهد که غیر از سخن خدا هیچ سخن دیگری که مربوط به عقبه یا پیش رو باشد وارد آن نخواهد شد و شیطان مفهوم این مطلب را خیلی خوب متوجه شده است و استراتژی بسیار زیرکانه ای برای مقابله با آن طراحی کرده است.

                              تعليق

                              المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
                              حفظ-تلقائي
                              x

                              رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

                              صورة التسجيل تحديث الصورة

                              اقرأ في منتديات يا حسين

                              تقليص

                              لا توجد نتائج تلبي هذه المعايير.

                              يعمل...
                              X