إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

فرات.......

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • فرات.......

    السلام عليکم

    مجموعه ی شعر کودکان کربلا

    فراتم وفراتم

    من دريائی قشنگم

    زلال وآبی رنگم

    شبا هميشه مهتاب


    می خوابه روی موجم


    مثل يه دونه قايق

    مهتابه روی موجم

    صدای شرشر آب

    صدای زندگانی ست

    از طرف خداوند

    هديهای آسمانی ست

    *******************

    مسافرا وقتی که قصد سفر می کنند

    کنار ساحل من خستگی در می کنند

    وقتی پر از آب می شن مشکای کاروانها

    جون می گيرن دوباره دستای ساربانها

    حرارت کربلا خيلی خیلی زياده

    بدون آب می ميرن مسافرا توجاده

    هر کسی که می نوشه از آب صاف وسردم

    می گه امام سوم دور سرت بگردم

    که تشنه لب تو صحرا

    تا حرف حقو گفتی مثل گلای لاله

    رو خون خود شکفتی

    هزار وچن سال پيش

    يه مشک ابو سقا گذاشت به روی دوشش

    زد دلشو به دريا

    باسرعت برق وباد می زد به قلب دشمن

    می رف که آب بياره

    تنها تو روز روشن

    رسيد کنار دريا آبو نخورد وگرييد

    چونکه تو مشت آبش عکس رقيه رو ديد

    بااين که از تشنگی خون تو رگاش می جوشيد

    اما از آب سردم يه قطره هم ننوشيد

    آدمای خيلی بد تو هر زمونه هستن

    مثل اونا که راه امام حسينو بستن

    تو کاسه ي چشماشون آتيش به جای آب بود

    قلب امام سوم از دستشون کباب بود

    اونا که زخمی کردن سقای کربلا رو

    اصلا قبول نداشتن يه ذره هم خدا رو

    به مشک او تير زدن شد سقا پر خون

    ولی نيفتاد از پا مشکو گرفت به دندون

    دلم برای سقا تو سينه بد جور می زد

    مثل دل بچه ها تو خيمه ها شور می زد

    با موجای بلندم سر می زدم به ساحل

    اگر چه کار من بود سعی بدون حاصل

    حال وهوام ابری شد گم شد تو ابرا خورشيد

    بارون خيلی تندی از آسمون می باريد

    غروب کربلا من قدر ريگای صحرا

    گرييدم وگرييدم به ياد تشنه لب ها

    سلام وصدتا سلام به بچه های تشنه

    درود وصدتا درود به زخمای برهنه

    به زخماِيي که هرگز نمی شون فراموش

    به زخمايي که مشک سقا گذاشته بر دوش

    فراتم وفراتم من دريايي قشنگم

    عميق وپر تلاطم زلال وآبی رنگم

    از اون رمون نديدم که روی موجای آب

    لالالالالايي شبا بخوابه مهتاب

    فراتم وفراتم من دريايي قشنگم

    عمژق وپر تلاطم زلال وآبی رنگم

    کنار ساحل من باغ گلای ياسه

    تا برسم به گلها سر می کوبم به ماسه

    شاعر : محمد کامرانی اقدام

  • #2
    فرات

    بسوي علقمة عازم شد سقاي طفلانش
    جه سقائي كه سوزد دل بران لبهاي عطشانش

    مهين ماه بني هاشم علمدار سباه او
    همان ميرو سبهدارش كه باشد روح و ريحانش

    حمايل كرده ىن مشك و روانه جانت آبي
    كه آرد جرعه آبي براي جمله يارانش

    مصمم شد جنان كوهي جدا از رنج و اندوهي
    بي اجراي آن عهدو بي اجراي بيمانش

    كنار شط جو آمد او كشيد از سينه اش آهي
    روان آنجا جو ديد آبي روان شد اشك جشمانش

    بناليد از غم دوران كه اي مهريه زهرا
    ببسته دشمن بيدين ترا بر روي يارانش

    جرا ياري نكردي بر عزيز فاطمه اكنون
    ببيني با لب تشنه به هر جا در بيابانش

    ننوشد جرعه آبي از آن شط واز آن دريا
    بياد تشنه كامان بوده او از راه احسانش

    عظم الله اجوركم

    تعليق


    • #3
      بسمه تعالى
      السلام عليكم ورحمة الله وبركاته


      melika .. خيلي ممنون براي اسن شعر

      اين فرات است كه حسين تشنه مند
      شرم بر اين فرات واز اين آب روان

      تعليق

      المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
      حفظ-تلقائي
      x

      رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

      صورة التسجيل تحديث الصورة

      اقرأ في منتديات يا حسين

      تقليص

      لا توجد نتائج تلبي هذه المعايير.

      يعمل...
      X