تويت
عباس (ع) علمدار حسين (ع)
بسمه تعالى
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
نوحه
عباس (ع) علمدار حسين (ع)
از کوچيکيم تا به حالا
سر و پا احساسم من
تموم عالم ميدونن
هلاک عباسم من
وقتي که چشمام روي هم بسته ميشه
وقتي دلم از زمونه خسته ميشه
چشمام رو دريا ميکنم
عقده هام رو وا ميکنم
ياد قديما ميکنم
يادش بخير يادش بخير
با بچه هاي کوچمون
با چادر مادرامون
گوشه ي يک پياده رو
ياد محرم کرده بوديم
تکيه علم کرده بوديم
همه پيرن مشکي به تن
سينه و زنجير ميزدن
يه قلب کوچيک تو سينه
مست و خريدار حسين
نوشته بود رو پرچما :
عباس علمدار حسين
دلي که مست و خرابه ،در اضطرابه،ميون شعله محبت
در التهابه
کام دلش تشنه ي يک جام شرابه
قصه ي قلبش همينه
تو خواب و رويا ميبينه
يکي بود يکي نبود
زير اين چرخ کبود
تو وفا و تو صفا و
توي غيرت ، تو محبت
تو شجاعت ، توي دربار شاه عالم
توي چشماي سبط خاتم
تو رکاب امير دلها ، يوسف زهرا،اميد دنيا
بجز اون مردي که مرد مردا بود
مثل اون پهلووني که ميشناسم
جون هر چي مرديه مردي نبود ، مردي نبود
همه ي بود و نبودش ، تمومي تار و پودش
به گوشم ميرسيد از عمق وجودش:مذهب و آيين منه
وقتي که خورشيد ميدميد
برق نگاهش رو ميديد
از خجالت رو صورتش ، پرده ي ابري ميکشيد
آخه ماه زينبه ، نور نگاه زينبه
يک نفره اما سپاه زينبه
وقتي که شب تاريک ميشه
صورت ماهش چراغ راه زينبه
کار چشماش دلبريه ، دلبريه
قد و بالاي قشنگش عجب محشريه
تيغ دو دمش صفدريه
غضب نگاش حيدريه
ميگه زينب نور دو چشماي تنم
آروم و قرار بچه هام و اهل حرم
من نبينم داغ تورو
درد و بلاتو ميخرم
اي عزيزم برادرم ، برادرم
سر زلفش دلفريبه
رگ پيشونيش نصر من الله و فتح القريبه
همه عاشقن اون حبيبه ، همه عاشقن اون حبيبه
ذکر شب و روز همه دلداده ها ، ديوونه ها :
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
نوحه
عباس (ع) علمدار حسين (ع)
از کوچيکيم تا به حالا
سر و پا احساسم من
تموم عالم ميدونن
هلاک عباسم من
وقتي که چشمام روي هم بسته ميشه
وقتي دلم از زمونه خسته ميشه
چشمام رو دريا ميکنم
عقده هام رو وا ميکنم
ياد قديما ميکنم
يادش بخير يادش بخير
با بچه هاي کوچمون
با چادر مادرامون
گوشه ي يک پياده رو
ياد محرم کرده بوديم
تکيه علم کرده بوديم
همه پيرن مشکي به تن
سينه و زنجير ميزدن
يه قلب کوچيک تو سينه
مست و خريدار حسين
نوشته بود رو پرچما :
عباس علمدار حسين
دلي که مست و خرابه ،در اضطرابه،ميون شعله محبت
در التهابه
کام دلش تشنه ي يک جام شرابه
قصه ي قلبش همينه
تو خواب و رويا ميبينه
يکي بود يکي نبود
زير اين چرخ کبود
تو وفا و تو صفا و
توي غيرت ، تو محبت
تو شجاعت ، توي دربار شاه عالم
توي چشماي سبط خاتم
تو رکاب امير دلها ، يوسف زهرا،اميد دنيا
بجز اون مردي که مرد مردا بود
مثل اون پهلووني که ميشناسم
جون هر چي مرديه مردي نبود ، مردي نبود
همه ي بود و نبودش ، تمومي تار و پودش
به گوشم ميرسيد از عمق وجودش:
وقتي که خورشيد ميدميد
برق نگاهش رو ميديد
از خجالت رو صورتش ، پرده ي ابري ميکشيد
آخه ماه زينبه ، نور نگاه زينبه
يک نفره اما سپاه زينبه
وقتي که شب تاريک ميشه
صورت ماهش چراغ راه زينبه
کار چشماش دلبريه ، دلبريه
قد و بالاي قشنگش عجب محشريه
تيغ دو دمش صفدريه
غضب نگاش حيدريه
ميگه زينب نور دو چشماي تنم
آروم و قرار بچه هام و اهل حرم
من نبينم داغ تورو
درد و بلاتو ميخرم
اي عزيزم برادرم ، برادرم
سر زلفش دلفريبه
رگ پيشونيش نصر من الله و فتح القريبه
همه عاشقن اون حبيبه ، همه عاشقن اون حبيبه
ذکر شب و روز همه دلداده ها ، ديوونه ها :
عباس(ع) علمدار حسين (ع)