إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

سالروز شهادت حضرت رقية عليها السلام

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • سالروز شهادت حضرت رقية عليها السلام

    بسمه تعالى
    السلام عليكم ورحمة الله وبركاته
    سالروز شهادت دردانه عشق، بنت الحسين(ع)، عمهسه ساله سادات، حضرت رقيه(س)را به پیشگاه امام زمان ع و همه عاشقان آن حضرت تسليتميگويم...
    هوالمحبوب
    رفتيم و ماند نزد شما يادگار ما
    جان شما ودخترك گلعذار ما
    رفتيم و ماند خاطره اى سخت جانگداز
    ز اين شهر پر بلا، به دل داغدار ما
    ما بارقيه آمده اكنون كه مى رويم
    ديگر رقيه اى نبود در كنار ما


  • #2
    عظم الله اجرك خادمة بطلة كربلاء بمصيبة السيد رقية بنت الامام الحسين عليهما السلام

    امام سجاد عليه السلام با دختران زهراء سلام الله عليهم تو خرابه نشسته بودند ، عموما بزركان اهل بيت اطهار اكثر اوقات رو بديوار مينشستند كه كسي متوجه صورت مباركشان نشود ،، اما اطفال داخل خرابه و بيرون خرابه رفت و آمد ميكردند ،

    جشم رقيه خاتون افتاد به دختري كه دستش تو دست باباش بود ، ايستاد يك نكاه حسرت آميز كرد ، و به فكر بابا افتاد ، بسرعت آمد خدمت عمه اش زينب سلام الله عليها ، ( عمه باباي من كو ؟ ) زينب فرمود عمه جان بابات رفته بمسافرت ، كمي ساكت شد ، دوباره آمد ، (عمه بابام كي از سفر بر ميكرده ؟) عمه زينب ، دست به آسمان بلند كرد و فرمود
    ( بنكر به دل شكسته اش يا الله ... دستم نرسد به جاره اي يا الله )
    رقيه خاتون فرمود
    ( فلك ز هركه تفحص كنم كجاست بدر ... دهد جواب مخور غم كه رفته است سفر
    ( مكر كه هر كه سفر بر نميكردد ... مكر كه شام غريبان سحر نميكردد )

    عمه جان ، من بابام ميخام ، بابام حسين از تو ميخام
    زينب خاتون ، سر رقية را بدامن كرفت ، و فرمود ، عمه جان كمي بخواب كه بابا خاهي ديد ، در عالم خواب ابا عبدالله الحسين عليه السلام آمد و سر رقيه خاتون در آغوش كرفت ،
    ( منم حسين تو بابا كه آمدم ز سفر )
    بعد فرمود ( ناله ات از جيست اي جان بدر )
    رقيه فرمود( اي بدر مينالم از درد كمر )

    بابا نبودي تازيانه زدند به بهلويم ، در بيابان از شتر افتاده ام ، بابا مرا ميبر به همراه خود ، امام فرمود ، دخترم ساعتي ديكر ميهمان من خاهي بود

    رقيه از خواب بيدار شد ، و در آغوش عمه زينب جا كرفت ، و كفت عمه ، باباي من بيوفا نبوده ، آمد جرا مرا نبرد ، كريه و زاري اهل بيت بلند شد ، يزيد عليه اللعنه شنيد ، و برسيد كه اين آه ناله ها از كيست ، نديم خادم يزيد كفت ، از دختر سه ساله اي ابا عبدالله است ، بدرش ميخاهد ، يزيد كفت ، ( رقيه بجه است ، سر بدرش ببريد تا ببيند ) نديم سر مبارك ابا عبدالله به طشت طلا كذاشت و آمد به طرف خرابه
    ( كه اي كروه غريبان سر حسين آمد )
    زنها و كودكان به كريه و زاري افتادند ، و به سر و سينه زدند ، رقيه خاتون فرمود ، عمه من كه كرسنه نبودم ، من طعام از كسي نخاسته ام ، عمه زينب فرمود ، عمه ( اين همان است كه بر سينه او جاي تو بود ) ، اين سر بابات حسين است
    رقيه خاتون سر بدر را در آغوش كرفت و فرمود ، بابا ، جه كسي از كوجكي مرا يتيم كرد ، بابا جه كسي ركهاي مبارك تو بريد ، بابا بابا بابا ... و دار فاني را وداع كفت

    ........................................
    احسنت معلمتنا خادمة بطلة كربلاء

    التماس دعاء

    تعليق

    المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
    حفظ-تلقائي
    x

    رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

    صورة التسجيل تحديث الصورة

    اقرأ في منتديات يا حسين

    تقليص

    لا توجد نتائج تلبي هذه المعايير.

    يعمل...
    X