إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

ديوان حافظ - غزل

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • ديوان حافظ - غزل

    اللهم صلي علي محمد و ال محمد

    دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

    کشتی شکستگانيم ای باد شرطه برخيز

    باشد که بازبينيم ديدار آشنا را

    ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

    نيکی به جای ياران فرصت شمار يارا

    در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

    هات الصبوح هبوا يا ايها السکارا

    ای صاحب کرامت شکرانه سلامت

    روزی تفقدی کن درويش بی‌نوا را

    آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است

    با دوستان مروت با دشمنان مدارا

    در کوی نيک نامی ما را گذر ندادند

    گر تو نمی‌پسندی تغيير کن قضا را


    آن تلخ وش که صوفی ام الخباثش خواند

    اشهی لنا و احلی من قبله العذارا


    هنگام تنگدستی در عيش کوش و مستی

    کاين کيميای هستی قارون کند گدا را


    سرکش مشو که چون شمع از غيرتت بسوزد

    دلبر که در کف او موم است سنگ خارا


    آيينه سکندر جام می است بنگر

    تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا


    خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند

    ساقی بده بشارت رندان پارسا را


    حافظ به خود نپوشيد اين خرقه می آلود

    ای شيخ پاکدامن معذور دار ما را

  • #2
    اللهم صل على محمد و آلأ محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم في الدنيا و الأخرة

    برادر جان خيلي ممنونيم و متشكريم و آرزوي موفقيت را براي شما مي خواهيم ..


    في امان الله

    تعليق


    • #3
      اللهم صل علي محمد و ال محمد

      السلام عليكم

      خيلي ممنون اقاي محب الحسين (ع) علي تثبيت الموضوع,

      و اليك غزل اخر من ديوان حافظ:

      ساقی به نور باده برافروز جام ما

      مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما


      ما در پياله عکس رخ يار ديده‌ايم

      ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما


      هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق

      ثبت است بر جريده عالم دوام ما


      چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان

      کايد به جلوه سرو صنوبرخرام ما


      ای باد اگر به گلشن احباب بگذری

      زنهار عرضه ده بر جانان پيام ما


      گو نام ما ز ياد به عمدا چه می‌بری

      خود آيد آن که ياد نياری ز نام ما


      مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است

      زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما


      ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

      نان حلال شيخ ز آب حرام ما


      حافظ ز ديده دانه اشکی همی‌فشان

      باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما


      دريای اخضر فلک و کشتی هلال

      هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

      تعليق


      • #4
        اللهم صل على محمد و آلأ محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم في الدنيا و الأخرة

        بارك الله بكم و احسنتم خير الجزاء برادر جان و دعاي استمرار و موفقيت را مديون شما هستيم ..


        في امان الله

        تعليق


        • #5
          اللهم صل علي محمد و ال محمد

          می‌دمد صبح و کله بست سحاب

          الصبوح الصبوح يا اصحاب


          می‌چکد ژاله بر رخ لاله

          المدام المدام يا احباب


          می‌وزد از چمن نسيم بهشت

          هان بنوشيد دم به دم می ناب


          تخت زمرد زده است گل به چمن

          راح چون لعل آتشين درياب


          در ميخانه بسته‌اند دگر

          افتتح يا مفتح الابواب


          لب و دندانت را حقوق نمک

          هست بر جان و سينه‌های کباب


          اين چنين موسمی عجب باشد

          که ببندند ميکده به شتاب


          بر رخ ساقی پری پيکر

          همچو حافظ بنوش باده ناب

          تعليق


          • #6
            اللهم صل علي محمد و ال محمد


            گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب

            گفت در دنبال دل ره گم کند مسکين غريب


            گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

            خانه پروردی چه تاب آرد غم چندين غريب


            خفته بر سنجاب شاهی نازنينی را چه غم

            گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب


            ای که در زنجير زلفت جای چندين آشناست

            خوش فتاد آن خال مشکين بر رخ رنگين غريب


            می‌نمايد عکس می در رنگ روی مه وشت

            همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرين غريب


            بس غريب افتاده است آن مور خط گرد رخت

            گر چه نبود در نگارستان خط مشکين غريب


            گفتم ای شام غريبان طره شبرنگ تو

            در سحرگاهان حذر کن چون بنالد اين غريب


            گفت حافظ آشنايان در مقام حيرتند

            دور نبود گر نشيند خسته و مسکين غريب

            تعليق


            • #7
              اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم في الدنيا و الأخرة

              واقعآ كه حافظ يك دريايست كه هر قدر در آن شنا كني تمام نمى شود ..

              خيلي ممنونيم برادر جان و انشاءالله ما در انتظار بقيه هستيم ..

              التماس دعاء ..


              في امان الله

              تعليق


              • #8
                بفرمائيد ديوان حافظ را در کامپيوتر خودتان ذخيره کنيد

                http://www.vazesh.com/download/hafez/setup.exe

                تعليق


                • #9
                  اللهم صل علي محمد و ال محمد

                  السلام عليكم

                  خيلي ممنون اقاي النبا العظيم, دست راسه شما درد نكنه .
                  و الحاضرين لك يا اخ محب الحسين


                  ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت

                  و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت

                  خوابم بشد از ديده در اين فکر جگرسوز

                  کاغوش که شد منزل آسايش و خوابت


                  درويش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد

                  انديشه آمرزش و پروای ثوابت


                  راه دل عشاق زد آن چشم خماری

                  پيداست از اين شيوه که مست است شرابت


                  تيری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت

                  تا باز چه انديشه کند رای صوابت


                  هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی

                  پيداست نگارا که بلند است جنابت


                  دور است سر آب از اين باديه هش دار

                  تا غول بيابان نفريبد به سرابت


                  تا در ره پيری به چه آيين روی ای دل

                  باری به غلط صرف شد ايام شبابت


                  ای قصر دل افروز که منزلگه انسی

                  يا رب مکناد آفت ايام خرابت


                  حافظ نه غلاميست که از خواجه گريزد

                  صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت

                  تعليق


                  • #10
                    اللهم صل علي محمد و ال محمد

                    خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

                    به قصد جان من زار ناتوان انداخت


                    نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود

                    زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت


                    به يک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

                    فريب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت


                    شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن

                    که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت


                    به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتم

                    چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت


                    بنفشه طره مفتول خود گره می‌زد

                    صبا حکايت زلف تو در ميان انداخت


                    ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم

                    سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت


                    من از ورع می و مطرب نديدمی زين پيش

                    هوای مغبچگانم در اين و آن انداخت


                    کنون به آب می لعل خرقه می‌شويم

                    نصيبه ازل از خود نمی‌توان انداخت


                    مگر گشايش حافظ در اين خرابی بود

                    که بخشش ازلش در می مغان انداخت


                    جهان به کام من اکنون شود که دور زمان

                    مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

                    تعليق


                    • #11
                      برادر جان خيلي ممنونيم و متشكريم و آرزوي موفقيت را براي شما مي خواهيم ..
                      التماس دعاء ..

                      تعليق


                      • #12
                        سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

                        آتشی بود در اين خانه که کاشانه بسوخت


                        تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

                        جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت


                        سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع

                        دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت


                        آشنايی نه غريب است که دلسوز من است

                        چون من از خويش برفتم دل بيگانه بسوخت


                        خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد

                        خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت


                        چون پياله دلم از توبه که کردم بشکست

                        همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت


                        ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

                        خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت


                        ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی

                        که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت

                        تعليق


                        • #13
                          ساقيا آمدن عيد مبارک بادت

                          وان مواعيد که کردی مرواد از يادت


                          در شگفتم که در اين مدت ايام فراق

                          برگرفتی ز حريفان دل و دل می‌دادت


                          برسان بندگی دختر رز گو به درآی

                          که دم و همت ما کرد ز بند آزادت


                          شادی مجلسيان در قدم و مقدم توست

                          جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت


                          شکر ايزد که ز تاراج خزان رخنه نيافت

                          بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت


                          چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد

                          طالع نامور و دولت مادرزادت


                          حافظ از دست مده دولت اين کشتی نوح

                          ور نه طوفان حوادث ببرد بنيادت

                          تعليق


                          • #14
                            اللهم صلي علي محمد و ال محمد
                            روزه يک سو شد و عيد آمد و دل‌ها برخاست

                            می ز خمخانه به جوش آمد و می بايد خواست


                            نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

                            وقت رندی و طرب کردن رندان پيداست


                            چه ملامت بود آن را که چنين باده خورد

                            اين چه عيب است بدين بی‌خردی وين چه خطاست


                            باده نوشی که در او روی و ريايی نبود

                            بهتر از زهدفروشی که در او روی و رياست


                            ما نه رندان رياييم و حريفان نفاق

                            آن که او عالم سر است بدين حال گواست


                            فرض ايزد بگذاريم و به کس بد نکنيم

                            وان چه گويند روا نيست نگوييم رواست


                            چه شود گر من و تو چند قدح باده خوريم

                            باده از خون رزان است نه از خون شماست


                            اين چه عيب است کز آن عيب خلل خواهد بود

                            ور بود نيز چه شد مردم بی‌عيب کجاست

                            تعليق


                            • #15
                              دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست

                              گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست


                              که شنيدی که در اين بزم دمی خوش بنشست

                              که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست


                              شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد

                              پيش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست


                              در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

                              به هواداری آن عارض و قامت برخاست


                              مست بگذشتی و از خلوتيان ملکوت

                              به تماشای تو آشوب قيامت برخاست


                              پيش رفتار تو پا برنگرفت از خجلت

                              سرو سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست


                              حافظ اين خرقه بينداز مگر جان ببری

                              کاتش از خرقه سالوس و کرامت برخاست

                              تعليق

                              المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
                              حفظ-تلقائي
                              x

                              رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

                              صورة التسجيل تحديث الصورة

                              اقرأ في منتديات يا حسين

                              تقليص

                              المواضيع إحصائيات آخر مشاركة
                              أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 23-05-2024, 02:34 PM
                              استجابة 1
                              102 مشاهدات
                              0 معجبون
                              آخر مشاركة وهج الإيمان
                              بواسطة وهج الإيمان
                               
                              أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 23-05-2024, 02:27 PM
                              استجابة 1
                              76 مشاهدات
                              0 معجبون
                              آخر مشاركة وهج الإيمان
                              بواسطة وهج الإيمان
                               
                              أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 04-10-2023, 10:03 AM
                              ردود 2
                              156 مشاهدات
                              0 معجبون
                              آخر مشاركة وهج الإيمان
                              بواسطة وهج الإيمان
                               
                              أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 29-06-2022, 06:45 AM
                              استجابة 1
                              112 مشاهدات
                              0 معجبون
                              آخر مشاركة وهج الإيمان
                              بواسطة وهج الإيمان
                               
                              أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 04-08-2021, 02:31 AM
                              استجابة 1
                              86 مشاهدات
                              0 معجبون
                              آخر مشاركة وهج الإيمان
                              بواسطة وهج الإيمان
                               
                              يعمل...
                              X