إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

ديوان حافظ - غزل

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • #16
    زلفت هزار دل به يکی تار مو ببست

    راه هزار چاره گر از چار سو ببست


    تا عاشقان به بوی نسيمش دهند جان

    بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست


    شيدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو

    ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست


    ساقی به چند رنگ می اندر پياله ريخت

    اين نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست


    يا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم

    با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست


    مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع

    بر اهل وجد و حال در های و هو ببست


    حافظ هر آن که عشق نورزيد و وصل خواست

    احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست


    تعليق


    • #17
      زلفت هزار دل به يکی تار مو ببست

      راه هزار چاره گر از چار سو ببست


      تا عاشقان به بوی نسيمش دهند جان

      بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست


      شيدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو

      ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست


      ساقی به چند رنگ می اندر پياله ريخت

      اين نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست


      يا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم

      با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست


      مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع

      بر اهل وجد و حال در های و هو ببست


      حافظ هر آن که عشق نورزيد و وصل خواست

      احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

      تعليق


      • #18
        بسم الله الرحمن الرحيم
        اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم

        برادر عزيز سلام اميدوارم كه حالتان و خوب و خرم و سرحال باشي
        دستت درد نكند شعرهاي حافظ همشون بامعني و كاملند
        آرزوي موفقيت شما را از خداوند متعال خواستارم
        خواهرتان مريم

        تعليق


        • #19
          صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

          گوهر هر کس از اين لعل توانی دانست


          قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

          که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست


          عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده

          بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست


          آن شد اکنون که ز ابنای عوام انديشم

          محتسب نيز در اين عيش نهانی دانست


          دلبر آسايش ما مصلحت وقت نديد

          ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست


          سنگ و گل را کند از يمن نظر لعل و عقيق

          هر که قدر نفس باد يمانی دانست


          ای که از دفتر عقل آيت عشق آموزی

          ترسم اين نکته به تحقيق ندانی دانست


          می بياور که ننازد به گل باغ جهان

          هر که غارتگری باد خزانی دانست


          حافظ اين گوهر منظوم که از طبع انگيخت

          ز اثر تربيت آصف ثانی دانست

          تعليق


          • #20
            به کوی ميکده هر سالکی که ره دانست

            دری دگر زدن انديشه تبه دانست


            زمانه افسر رندی نداد جز به کسی

            که سرفرازی عالم در اين کله دانست


            بر آستانه ميخانه هر که يافت رهی

            ز فيض جام می اسرار خانقه دانست


            هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند

            رموز جام جم از نقش خاک ره دانست


            ورای طاعت ديوانگان ز ما مطلب

            که شيخ مذهب ما عاقلی گنه دانست


            دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان

            چرا که شيوه آن ترک دل سيه دانست


            ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم

            چنان گريست که ناهيد ديد و مه دانست


            حديث حافظ و ساغر که می‌زند پنهان

            چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست


            بلندمرتبه شاهی که نه رواق سپهر

            نمونه‌ای ز خم طاق بارگه دانست

            تعليق


            • #21
              بسم الله الرحمن الرحيم

              قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
              که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست
              ------------------------------------
              هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
              رموز جام جم از نقش خاک ره دانست

              اين دو بيت جداً معناي عجيبي دارند دستت درد نكند برادر عزيز .

              خواهرت مريم

              تعليق


              • #22
                اللهم صل علي محمد و ال محمد

                سلام بر تو خانم مريم, خيلي ممنون از لطف شما

                و اين شعر فقط براي شما

                و اميدوارم كه هميشه خوش و خوشبخت باشيد


                لعل سيراب به خون تشنه لب يار من است

                وز پی ديدن او دادن جان کار من است


                شرم از آن چشم سيه بادش و مژگان دراز

                هر که دل بردن او ديد و در انکار من است


                ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو

                شاهراهيست که منزلگه دلدار من است


                بنده طالع خويشم که در اين قحط وفا

                عشق آن لولی سرمست خريدار من است


                طبله عطر گل و زلف عبيرافشانش

                فيض يک شمه ز بوی خوش عطار من است


                باغبان همچو نسيمم ز در خويش مران

                کب گلزار تو از اشک چو گلنار من است


                شربت قند و گلاب از لب يارم فرمود

                نرگس او که طبيب دل بيمار من است


                آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت

                يار شيرين سخن نادره گفتار من است


                تعليق


                • #23
                  المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين
                  اللهم صل علي محمد و ال محمد

                  سلام بر تو خانم مريم, خيلي ممنون از لطف شما

                  و اين شعر فقط براي شما

                  و اميدوارم كه هميشه خوش و خوشبخت باشيد


                  لعل سيراب به خون تشنه لب يار من است

                  وز پی ديدن او دادن جان کار من است


                  شرم از آن چشم سيه بادش و مژگان دراز

                  هر که دل بردن او ديد و در انکار من است


                  ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو

                  شاهراهيست که منزلگه دلدار من است


                  بنده طالع خويشم که در اين قحط وفا

                  عشق آن لولی سرمست خريدار من است


                  طبله عطر گل و زلف عبيرافشانش

                  فيض يک شمه ز بوی خوش عطار من است


                  باغبان همچو نسيمم ز در خويش مران

                  کب گلزار تو از اشک چو گلنار من است


                  شربت قند و گلاب از لب يارم فرمود

                  نرگس او که طبيب دل بيمار من است


                  آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت

                  يار شيرين سخن نادره گفتار من است

                  بسم الله الرحمن الرحيم
                  اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم و سهل مخرجهم و العن اعدائهم
                  برادر عزييييييييييييييز خيلي ممنوووووووووووووون من خيلي از اين شعر خوشم اومد اين غزل حافظ خيلي معناش قشنكه در انتظار شعري ديكر هستم و بار ديكر ازتان تشكر ميكنم

                  خواهرتان مريم

                  تعليق


                  • #24
                    بسم الله الرحمن الرحيم

                    الحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد واله الطيبين الطاهرين

                    روزگاريست که سودای بتان دين من است

                    غم اين کار نشاط دل غمگين من است


                    ديدن روی تو را ديده جان بين بايد

                    وين کجا مرتبه چشم جهان بين من است


                    يار من باش که زيب فلک و زينت دهر

                    از مه روی تو و اشک چو پروين من است


                    تا مرا عشق تو تعليم سخن گفتن کرد

                    خلق را ورد زبان مدحت و تحسين من است


                    دولت فقر خدايا به من ارزانی دار

                    کاين کرامت سبب حشمت و تمکين من است


                    واعظ شحنه شناس اين عظمت گو مفروش

                    زان که منزلگه سلطان دل مسکين من است


                    يا رب اين کعبه مقصود تماشاگه کيست

                    که مغيلان طريقش گل و نسرين من است


                    حافظ از حشمت پرويز دگر قصه مخوان

                    که لبش جرعه کش خسرو شيرين من است


                    تعليق


                    • #25
                      منم که گوشه ميخانه خانقاه من است

                      دعای پير مغان ورد صبحگاه من است


                      گرم ترانه چنگ صبوح نيست چه باک

                      نوای من به سحر آه عذرخواه من است


                      ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله

                      گدای خاک در دوست پادشاه من است


                      غرض ز مسجد و ميخانه‌ام وصال شماست

                      جز اين خيال ندارم خدا گواه من است


                      مگر به تيغ اجل خيمه برکنم ور نی

                      رميدن از در دولت نه رسم و راه من است


                      از آن زمان که بر اين آستان نهادم روی

                      فراز مسند خورشيد تکيه گاه من است


                      گناه اگر چه نبود اختيار ما حافظ

                      تو در طريق ادب باش و گو گناه من است



                      تعليق


                      • #26
                        صحن بستان ذوق بخش و صحبت ياران خوش است

                        وقت گل خوش باد کز وی وقت ميخواران خوش است


                        از صبا هر دم مشام جان ما خوش می‌شود

                        آری آری طيب انفاس هواداران خوش است


                        ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد

                        ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است


                        مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق

                        دوست را با ناله شب‌های بيداران خوش است


                        نيست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست

                        شيوه رندی و خوش باشی عياران خوش است


                        از زبان سوسن آزاده‌ام آمد به گوش

                        کاندر اين دير کهن کار سبکباران خوش است


                        حافظا ترک جهان گفتن طريق خوشدليست

                        تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است


                        تعليق


                        • #27
                          سر ارادت ما و آستان حضرت دوست

                          که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست


                          نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر

                          نهادم آينه‌ها در مقابل رخ دوست


                          صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد

                          که چون شکنج ورق‌های غنچه تو بر توست


                          نه من سبوکش اين دير رندسوزم و بس

                          بسا سرا که در اين کارخانه سنگ و سبوست


                          مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را

                          که باد غاليه سا گشت و خاک عنبربوست


                          نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است

                          فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست


                          زبان ناطقه در وصف شوق نالان است

                          چه جای کلک بريده زبان بيهده گوست


                          رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت

                          چرا که حال نکو در قفای فال نکوست


                          نه اين زمان دل حافظ در آتش هوس است

                          که داغدار ازل همچو لاله خودروست



                          تعليق


                          • #28
                            دارم اميد عاطفتی از جانب دوست

                            کردم جنايتی و اميدم به عفو اوست


                            دانم که بگذرد ز سر جرم من که او

                            گر چه پريوش است وليکن فرشته خوست


                            چندان گريستم که هر کس که برگذشت

                            در اشک ما چو ديد روان گفت کاين چه جوست


                            هيچ است آن دهان و نبينم از او نشان

                            موی است آن ميان و ندانم که آن چه موست


                            دارم عجب ز نقش خيالش که چون نرفت

                            از ديده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست


                            بی گفت و گوی زلف تو دل را همی‌کشد

                            با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست


                            عمريست تا ز زلف تو بويی شنيده‌ام

                            زان بوی در مشام دل من هنوز بوست


                            حافظ بد است حال پريشان تو ولی

                            بر بوی زلف يار پريشانيت نکوست




                            تعليق


                            • #29
                              آن پيک نامور که رسيد از ديار دوست

                              آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست


                              خوش می‌دهد نشان جلال و جمال يار

                              خوش می‌کند حکايت عز و وقار دوست


                              دل دادمش به مژده و خجلت همی‌برم

                              زين نقد قلب خويش که کردم نثار دوست


                              شکر خدا که از مدد بخت کارساز

                              بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست


                              سير سپهر و دور قمر را چه اختيار

                              در گردشند بر حسب اختيار دوست


                              گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند

                              ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست


                              کحل الجواهری به من آر ای نسيم صبح

                              زان خاک نيکبخت که شد رهگذار دوست


                              ماييم و آستانه عشق و سر نياز

                              تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست


                              دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باک

                              منت خدای را که نيم شرمسار دوست





                              تعليق


                              • #30
                                صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

                                بيار نفحه‌ای از گيسوی معنبر دوست


                                به جان او که به شکرانه جان برافشانم

                                اگر به سوی من آری پيامی از بر دوست


                                و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار

                                برای ديده بياور غباری از در دوست


                                من گدا و تمنای وصل او هيهات

                                مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست


                                دل صنوبريم همچو بيد لرزان است

                                ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست


                                اگر چه دوست به چيزی نمی‌خرد ما را

                                به عالمی نفروشيم مويی از سر دوست


                                چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد

                                چو هست حافظ مسکين غلام و چاکر دوست


                                تعليق

                                المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
                                حفظ-تلقائي
                                x

                                رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

                                صورة التسجيل تحديث الصورة

                                اقرأ في منتديات يا حسين

                                تقليص

                                المواضيع إحصائيات آخر مشاركة
                                أنشئ بواسطة مروان1400, 03-04-2018, 09:07 PM
                                ردود 13
                                2,141 مشاهدات
                                0 معجبون
                                آخر مشاركة مروان1400
                                بواسطة مروان1400
                                 
                                أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 31-08-2019, 08:51 AM
                                ردود 2
                                343 مشاهدات
                                0 معجبون
                                آخر مشاركة وهج الإيمان
                                بواسطة وهج الإيمان
                                 
                                يعمل...
                                X