إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

`·.¸¸.·¯`··._.· (عجمي (للعجميين)) `·.¸¸.·¯`··._.·

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • `·.¸¸.·¯`··._.· (عجمي (للعجميين)) `·.¸¸.·¯`··._.·




    قدرت ....................... و بخشند گی




    همه چیز در برابر او خاشع و همه چیز با یاری او بر جای مانده است .






    خداوند متعال بی نیاز کننده هر نیازمند و عزت بخش هر خوار و ذلیل ،






    نیروی هر ناتوان و پناهگاه هر مصیبت زده است .






    هر کس سخن گوید میشنود و هر که ساکت باشد اسرار درونش را میداند ،






    روزی زندگان براوست و هر که بمیرد بسوی او باز میگردد .






    خدایا !! چشمها تو را ندیده تا از تو خبر دهند که پیش از توصیف کنندگان






    از موجودات بوده ای ، آفرینش برای ترس از وحشت تنهایی نبود و برای






    سودجوِیی آنها را نیافریدی ، کسی از قدرت تو نتواند بگریزد و هر کس را






    بگیری از قدرت تو نتواند خارج گردد ، گناهکاران از عظمت تو نکاهند و






    اطاعت کنند گان بر قدرت تو نیفزایند .






    آنکس که از قضای تو به خشم آید نتواند فرمانت را برگرداند و هر کس






    که به فرمان تو پشت کند از تو بی نیاز نگردد .






    هر سری نزد تو آشکار و هر پنهانی نزد تو هویداست تو خدای همیشگی و






    بی پایانی و تو پایان هر چیزی که گریزی از آن نیست .






    وعده گاه همه محضر توست و رهایی از تو جز به تو ممکن نیست و زمام






    هر جنبنده ای بدست توست و بسوی تو بازگشت هر آفریده ای است .






    پاک و منزهی ای خدا ! چقدر بزرگ و والاست قدر و عظمت تو و چه بزرگ






    است آنچه را که از خلقت تو مینگرم و چه کوچک است هر بزرگی در برابر






    قدرت تو و چه با عظمت است آنچه را که از ملکوت تو مشاهده میکنم و چه






    ناچیز است برابر آنچه که بر ما نهان است از سلطنت تو و چه فراگیر است در






    این جهان نعمتهای تو و چه کوچک است نعمتهای فراوان دنیا در برابر نعمتهای






    آخرت و بهشت تو .......






    خدا هر آنچه میوهء شاخسار درختان و برگهای که روی زمین ریخته و از






    قرارگاه نطفه و بسته شدن خون و جنین که بشکل پاره ای گوشت است و






    پرورش دهنده انسان و نطفه .....آگاهی دارد و برای همه آگاهیها هیچ گونه






    زحمت و دشواری برای او وجود ندارد و برای نگهداری این همه از مخلوقات






    رنگارنگ که پدید آورده است دچار نگرانی نمیشود .






    و در تدبیر امور مخلوقات سستی و ملالی در او راه نمی یابد بلکه علم






    پروردگار در آنها نفوذ یافته و همهء آنها را شماره کرده است و عدالتش






    همه را در بر گرفته و با کوتاهی کردن مخلوقات در ستایش او باز فضل






    و کرمش تداوم یافته است ......

  • #2
    `·.¸¸.·¯`··._.· (عجمي (للعجميين)) `·.¸¸.·¯`··._.·





    پرهیز از د نیای زود گذ ر و حرا م



    آیا شما چنین دنیایی را بر همه چیز مقدم می دارید و بدان اطمینان می کنید ؟ یا در



    آرزوی آن به سر میبرید ؟ پس دنیا بدخانه ای است برای کسی که خوشبین باشد و



    یا از خطرات آن نترسد پس بدانید و میدانید که آنرا ترک میکنید و از آن رخت بر



    می بندید .



    پس پند بگیرید ا ز گذ شتگا ن



    بعد از فوت سپس آنان را به گورهایشان سپردند بی آنکه سوارکارانشان خوانند ، و



    در قبرها فرود آوردند بی آنکه همسایگانشان نامند ، از سطح زمین قبرها ، و از



    خاک کفن ها ، و از استخوانهای پوسیده همسایگانی پدید آمدند که هیچ خواننده ای



    را پاسخ نمیدهند و هیچ سمتی را باز نمیدارند و نه به نوحه گری توجهی دارند نه از



    باران خوشحال و نه از قحط سالی نومید میگردند .گرد هم قرار دارند و تنهایند ،



    همسایه یکدیگرند اما از هم دورند ، فاصله ای با هم ندارند ولی هیچ گاه به دیدار



    یکدیگر نمی روند نزدیکان از هم دورند بردبارانی هستند که کینه ها از دل آنان رفته



    ، بی خبرانی که حسد در دلشان فرو مرده است نه از زیان آنها ترسی ، و نه به دفاع



    آنها امیدی وجود دارد . درون زمین را به جای سطح آن برای ماندن انتخاب کردند و



    خانه های تنگ و تاریک را به جای خانه های وسیع برگزدیدند و به جای زندگی با



    خویشاوندان غربت را ، و به جای نور ، ظلمت را برگزیدند ، به زمین بازگشتند



    چونان که در آغاز آنرا پابرهنه و عریان ترک گفتند ، و با اعمال خود بسوی زندگی



    جاویدان و خانه همیشگی کوچ کردند ،آنسان که خدای سبحان فرموده است :



    چنانکه آفرینش را آغاز کردیم ، آنرا باز میگردانیم ، وعده ای بر



    ماست و همانا این کار را انجام خواهیم داد .



    همانا گذشتگان را دیدی که ثروت ها اندوختند و از فقر و بیچارگی وحشت داشتند و



    با آرزوهای طولانی فکر میکردند در امانند ، و مرگ را دور می پنداشتند دیدی



    چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد ، و آنان از وطنشان بیرون راند ؟ و از خانه امن



    کوچشان داد ؟



    که بر چوبه تابوت نشيند و مردم آن را دست به دست میکردند ، و بر دوش گرفته و



    با سر انگشت خویش نگاه می داشتند .

    آ

    یــا ندیــد آنــان را کــه آرزوهــای دور و دراز داشته اند و کاخ های استوار



    می ساختند ، و مالهای فراوان می اندوختنــد . چگونــه خانه هایشان گورستان شد



    و اموال جمع آوری شده شان تباه و پراکنده و از آن وارثان گردید ، و زنان آنها با



    دیگران از دواج کردند ؟ نه میتوانند چیزی به حسنات بیفزایند و نه از



    گناه توبه کنند ؟



    درد است در بهار چنين زرد زيستن



    هنگام انسان بودن ،حیوان زیستن



    در سرزمین روشن خورشیدهای عشق



    چون زمهریر این همه دلسرد زیستن



    ای وای که یارانم گلهای بهارانم



    رفتند از این خانه ، اما چه غریبانه



    گریم کمی به خنده دیوانه وار خود



    خندم گهی به گریه بی اختیار خود



    چون لاله تا به خاک نیفتد پیاله ام



    فازغ نشوم ز دل رازدار خود



    چون شمع اشک می شود بس جمله تن ...



    از بس گریه کرد بر احوال زار خود

    تعليق


    • #3
      `·.¸¸.·¯`··._.· (عجمي (للعجميين)) `·.¸¸.·¯`··._.·




      رویائی زیبای تو





      شبی را به فکر تو بودم و نیمه شب بخواب فرو رفتم در همان هنگام خوابی دیدم



      در آن خواب تو آمدی به ملاقات من که با دست گرم خود مرا نوازش کردی و دست



      محبت بر سرم می کشیدی و از حالم می پرسیدی ...!!!



      چقدر تو با محبت شده بودی با اینکه همه تو را به نامهربانی می شناسند باز آنشب



      که بخوابم آمدی طور دیگری جلوه میکردی بخدا که صورتت هاله ای از یک نور



      درخشنده خدائی پیدا کرده بود و چون با من حرف میزدی سخنت آواز فرشته ای بود



      که یک ذره نا مهربانی و سنگدلی در آن دیده نمی شد میخواهم بگوئیم که از فرشته



      هم مهربانتر بودی ......نزدیکم نشستی و با دستتانت موهای پریشان و ژولیده ام



      را که تا جلوی چشمانم آمده بود را عقب زدی دست گرمت و با حرارتت تنم را به



      لرزش انداخت مثل اینکه نور نامرئی بودی که مرا هم کم کم تحت تاثیر خودت



      میگرفتی ....بمن می خند یدی و لبان متبسمت با تمام قدرتی که تا به امروز دیده



      شده است حرف زد و سخن گفت و آنچه را که شاید تو متعهد بودی تا اظهارش



      نکنی برای من گفت هنوز بهم دیگر نگاه میکردیم و من خود را در مقابل نگاه



      سوزان تو آنقدر کوچک و بدون ارزش می د ید م که حد نداشت و تو همچنین



      لبخند میزدی .....که در یک لحظه د ید م از من دور میشوی .....دور و دورتر



      ...........بلافاصله از خواب پریدم و تا صبح نخوابیدم .....و تا کنون خواب خوش



      ندید م .........ای زیبا روی ...و .....





      من مست جانانم کی ترسم از جانم



      دریای عطرشانم طوفانم طوفان



      هان هان ای روزگار خشم تو بشناسم



      من سردار لشگر عاشقانم



      من شهبازم در ملک عشق



      از شراره آتش عشق سوزانم



      غم مدد یاری کرده پریشانم



      چکنم شرمنده از دست دلم



      شده خواری بر دل بر جانم



      گر روزگار شکسته شاخه های عشقم



      مکن ای لب شکوه از دستانم



      گر شده خون چشمه چشمانم



      دل فدایی دلبر جانانم .......جان فدائی ملکه ﺀ خوبانم ......

      تعليق


      • #4
        `·.¸¸.·¯`··._.· (عجمي (للعجميين)) `·.¸¸.·¯`··._.·




        داستان زندگي آدم ازآفرينش تا قيامت



        هنگامي که خدا زمين را آماده زندگي ساخت و فرمان خود را صادر فرمود آدم را از مخلوقاتش



        برگزيد و او را نخستين و برترين مخلوق خود در زمين قرار داد ..ابتدا آدم را در بهشت جاي داد



        و خوراکيهاي گوارا به او بخشيد و از آنچه که او را منع کرد پرهيز داد و آگاهش ساخت که



        اقدام بر آن نافرماني بوده و مقام و ارزش او را به خطر خواهد افکند...اما آدم به آنچه نهي شده



        بود اقدام کرد و علم خداوند در باره او تحقق يافت ..تا آنکه پس از توبه او را ا ز بهشت به سوي



        زمين فرستاد تا با نسل خود زمين را آباد کند ..!!!!



        و بدين وسيله حجت را بر بندگان تمام کرد و پس از وفات آدم زمين را از حجت خالي نگذاشت و



        ميان فرزندان آدم و خود پيوند شناسائي برقرار فرمود و قرن به قرن..حجت ها و دليلها را بر



        زبان پيامبران برگزيده آسماني و حاملان رسالت خويش جاري ساخت تا اينکه سلسله انبيا



        ء ..پيامبر اسلام حضرت محمد ( ص ) به اتمام رسيد و بيان احکام و انذار و بشارت الهي به



        سر منزل نهائي راه يافت . روزي انسانها را اندازه گيري و مقدر فرمود گاهي کم و زماني



        زياد و به تنگي و وسعت بگونه اي عادلانه تقسيم کرد تا هر کس را که بخواهد با تنگي



        روزي يا وسعت آن بيزمايد و با شکر و صبر ..غني و فقير را مورد آزمايش قرار دهد..پس



        روزي گسترده را با فقر و بيچارگي در آميخت ...و تندرستي را با حوادث دردناک پيوند



        داد ..دوران شادي و سرور را با غصه و اندوه نزديک ساخت ...اجل و سر آمد زندگي را



        مشخص کرد .. آن را گاهي طولاني و زماني کوتاه قرار داد ..مقدم يا موخر داشت ..و براي



        مرگ اسباب و وسائلي فراهم ساخت .. و با مرگ رشته هاي زندگي را در هم پيچيد و



        پيوندهاي خويشاوندي را از هم گسست تا آزمايش گردند.



        دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد که هيچ زندگي نکرده است تقويمش پر شده بود و تنها



        دو روز خط نخورده باقي مانده بود پريشان شد و آشفته و عصباني نزد خدا رفت تا روزهاي



        بيشتري عمر از خدا بگيرد ...داد زد و بد و بيراه گفت ..خدا سکوت کرد..آسمان و زمين را



        به هم ريخت باز هم خدا سکوت کرد جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت ..خدا سکوت کرد



        به پر و پاي فرشته و انسان پيچيد..خدا سکوت کرد ..کفرگفت و سجاده دور انداخت ..خدا



        بازهم سکوت کرد...دلش گرفت و گريست و به سجاده افتادخدا سکوتش راشکست و گفت :



        عزيزم اما يک روز ديگر هم رفت تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادي



        تنها يک روز ديگر باقيست بيا و لااقل اين يک روز را زندگي کن لابه لاي هق هقش گفت:



        اما با آن يک روز چکار ميتوان کرد خدا گفت : آنکس که لذت يک روز زيستن را تجربه



        کند گوئي که هزار سال زيسته است و آنکه امروزش را در نمي يابد هزار سال هم بکارش



        نمي آيد و آن گاه سهم يک روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و زندگي کن



        او مات و مبهوت به زندگي نگاه کرد که در گودي دستانش مي درخشيد ..اما مي ترسيد حرکت



        کند..مي ترسيد راه برود ... مي ترسيد زندگي از لاي انگشتشانش بريزد ... قدري ايستاد بعد



        با خودش گفت : وقتي فردايي ندارم نگه داشتن اين زندگي چه فايده دارد !!!!



        بگذار اين يک مشت زندگي را مصرف کنم آن وقت شروع به دويدن کردزندگی را به سر و



        رويش پاشيد زندگي را نوشيد و زندگي را بوئيد و چنان به وجد آمد که ديد مي تواند تا ته دنيا



        بدود مي تواند بال بزند ميتواند پا روي خورشيد بگذارد ميتواند ....او در ان يک روز آسمان



        خراشي بنا نکرد و زميني را مالک نشد و مقامي را به دست نياورد ..اما در همان يک روز



        دست بر پوست درخت کشيد روي چمن خوابيد ..کفش دوزکي را تماشا کرد ...سرش را بالا



        گرفت و ابرها را ديد و به آنهايي که نمي شناختنش سلام کرد و براي آنها که دوستش نداشتند



        از ته دل دعا کرد ..او در همان يک روز آشتي کرد و خنديد و سبک شد و لذت برد و سرشار



        شد وبخشيد و عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.................



        اما همان يک روز زندگي کرد اما فرشته ها در تقويم خدا نوشتند ..امروز او درگذشت کسي



        که هزار سال زيست !!!!!!







        دانه چون در خاک خفت و آب بخورد



        نور مهر و پرتو مهتاب بخورد



        کم کم ک در خاک آبستن شود



        پرورد جاني که خصم تن شود



        هر چه تن از مهر قوت افزايد ش



        جان سرکش قهر افزون را بدش



        عاقبت جان پاي تا سر تن خورد



        طفل نوزادم آبستن خورد



        مغز را از خوردن تن چاره نيست



        تن خوري چون مغز ها بيچاره نيست

        تعليق


        • #5
          الحمد لله على سلامة العودة للكتابة مريوم
          بس ياريت تترجمين الكلام حتى نفهم .احنة العربي مامدبري عاد العجمي .


          تحياتي اختي العزيزة

          تعليق


          • #6
            `·.¸¸.·¯`··._.· (عجمي (للعجميين)) `·.¸¸.·¯`··._.·




            با سلام و درود بر دوستان عزيز و گرامي



            امروز ميخواهم با توجه به روند رو به افزايش مصرف مشروبات الکلي



            در بين جوانان مطلبي از مضررات آن را بصورت شعر بنويسيم و اميد



            است که اينگونه بساطها از بين جوانان پاک ما رخت بر کند ....................



            به اميد آن روز ..............



            زهر مهلک



            ابليس شبي رفت ببالين جواني



            آراسته با شکل مهيبي سر و بر را



            گفت که منم مرگ و اگر خواهي زينهار



            بايد بگزيني تو يکي از اين سه خطر



            يا آن پدر پير خودت را بکشي زار



            يا بشکني از خواهر خود سينه و سر را



            يا خود مي ناب بنوشي دو سه ساغر



            تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را



            لرزيد از اين بيم جوان بر خود و جاداشت



            کز مرگ فتد لرزه به تن صيغم نر را



            گفتا نکنم با پدر و مادر و خواهرم اينکار



            ليکن دمي از خويشتن کنم دفع ضرر را



            جامي دو سه مي خورد چو شد چيره ز مستي



            هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را



            اي کاش شود خشک بن تاک خداوند



            زين مايه شر حفظ کند جان بشر را

            تعليق


            • #7
              هههههههههه

              ما عليه بس المهم احد رد

              تعليق


              • #8
                انا ما فهمت شي

                على العموم مشكورة مريوم

                وانشاء الله نشوف كتاباتج بالعربي وليس بالفارسي

                مع كل احترامي للغتكم


                تقبلي تحياتي
                بحر

                تعليق


                • #9
                  هههههههههههههههه

                  يا عمري مريمووووو

                  قاعده أقراء وعيوني صارت مفتره خخخ حروف غريبه والله

                  أنقذينا وترجميه كأنه مسبهين نقراء ولا ندري وش صاير


                  يلااااا مريوووم عمري ترجميها

                  بس على كل حال

                  تسلم ايدج قلبي وانشالله نشوف لج بالعربي


                  تحياتي القللبيه وسلام

                  تعليق


                  • #10
                    مشكوورة اختي ..

                    بحاول ان اني اترجم ..

                    خخ ..

                    تعليق


                    • #11
                      ليتني اجيد اللغة الفارسية
                      ففيها فطاحل لللشعر
                      وفيها قواميس أدبية
                      وحتما ان مريوم نقلت لنا احدى الروائع

                      تعليق

                      المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
                      حفظ-تلقائي
                      x

                      رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

                      صورة التسجيل تحديث الصورة

                      اقرأ في منتديات يا حسين

                      تقليص

                      المواضيع إحصائيات آخر مشاركة
                      أنشئ بواسطة ibrahim aly awaly, يوم أمس, 09:44 PM
                      استجابة 1
                      10 مشاهدات
                      0 معجبون
                      آخر مشاركة ibrahim aly awaly
                      بواسطة ibrahim aly awaly
                       
                      أنشئ بواسطة ibrahim aly awaly, يوم أمس, 07:21 AM
                      ردود 2
                      12 مشاهدات
                      0 معجبون
                      آخر مشاركة ibrahim aly awaly
                      بواسطة ibrahim aly awaly
                       
                      يعمل...
                      X