إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

ديوان حافظ - غزل

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • #31
    مرحبا ای پيک مشتاقان بده پيغام دوست

    تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست


    واله و شيداست دايم همچو بلبل در قفس

    طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست


    زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من

    بر اميد دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست


    سر ز مستی برنگيرد تا به صبح روز حشر

    هر که چون من در ازل يک جرعه خورد از جام دوست


    بس نگويم شمه‌ای از شرح شوق خود از آنک

    دردسر باشد نمودن بيش از اين ابرام دوست


    گر دهد دستم کشم در ديده همچون توتيا

    خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست


    ميل من سوی وصال و قصد او سوی فراق

    ترک کام خود گرفتم تا برآيد کام دوست


    حافظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بساز

    زان که درمانی ندارد درد بی‌آرام دوست

    تعليق


    • #32

      روی تو کس نديد و هزارت رقيب هست

      در غنچه‌ای هنوز و صدت عندليب هست


      گر آمدم به کوی تو چندان غريب نيست

      چون من در آن ديار هزاران غريب هست


      در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست

      هر جا که هست پرتو روی حبيب هست


      آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند

      ناقوس دير راهب و نام صليب هست


      عاشق که شد که يار به حالش نظر نکرد

      ای خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست


      فرياد حافظ اين همه آخر به هرزه نيست

      هم قصه‌ای غريب و حديثی عجيب هست

      تعليق


      • #33
        خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست

        ساقی کجاست گو سبب انتظار چيست


        هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

        کس را وقوف نيست که انجام کار چيست


        پيوند عمر بسته به موييست هوش دار

        غمخوار خويش باش غم روزگار چيست


        معنی آب زندگی و روضه ارم

        جز طرف جويبار و می خوشگوار چيست


        مستور و مست هر دو چو از يک قبيله‌اند

        ما دل به عشوه که دهيم اختيار چيست


        راز درون پرده چه داند فلک خموش

        ای مدعی نزاع تو با پرده دار چيست


        سهو و خطای بنده گرش اعتبار نيست

        معنی عفو و رحمت آمرزگار چيست


        زاهد شراب کوثر و حافظ پياله خواست

        تا در ميانه خواسته کردگار چيست



        تعليق


        • #34
          کس نيست که افتاده آن زلف دوتا نيست

          در رهگذر کيست که دامی ز بلا نيست


          چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشينان

          همراه تو بودن گنه از جانب ما نيست


          روی تو مگر آينه لطف الهيست

          حقا که چنين است و در اين روی و ريا نيست


          نرگس طلبد شيوه چشم تو زهی چشم

          مسکين خبرش از سر و در ديده حيا نيست


          از بهر خدا زلف مپيرای که ما را

          شب نيست که صد عربده با باد صبا نيست


          بازآی که بی روی تو ای شمع دل افروز

          در بزم حريفان اثر نور و صفا نيست


          تيمار غريبان اثر ذکر جميل است

          جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست


          دی می‌شد و گفتم صنما عهد به جای آر

          گفتا غلطی خواجه در اين عهد وفا نيست


          گر پير مغان مرشد من شد چه تفاوت

          در هيچ سری نيست که سری ز خدا نيست


          عاشق چه کند گر نکشد بار ملامت

          با هيچ دلاور سپر تير قضا نيست


          در صومعه زاهد و در خلوت صوفی

          جز گوشه ابروی تو محراب دعا نيست


          ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ

          فکرت مگر از غيرت قرآن و خدا نيست







          تعليق


          • #35
            صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

            ناز کم کن که در اين باغ بسی چون تو شکفت


            گل بخنديد که از راست نرنجيم ولی

            هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت


            گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل

            ای بسا در که به نوک مژه‌ات بايد سفت


            تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

            هر که خاک در ميخانه به رخساره نرفت


            در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا

            زلف سنبل به نسيم سحری می‌آشفت


            گفتم ای مسند جم جام جهان بينت کو

            گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت


            سخن عشق نه آن است که آيد به زبان

            ساقيا می ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت


            اشک حافظ خرد و صبر به دريا انداخت

            چه کند سوز غم عشق نيارست نهفت

            تعليق


            • #36
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين
              بسم الله الرحمن الرحيم

              دولت فقر خدايا به من ارزانی دار

              کاين کرامت سبب حشمت و تمکين من است

              من هرچه در توصيف اين شعرهاي حافظ بگم كم گفتم من ديوان حافظ كتاب كاملش را دارم از ايران برام آوردند خيلي شعرهاي با حالي داره و هر شعرش نصيحت و معنا داره هيچ كدام از شعرهاش بدون هدف نيست .
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين

              غرض ز مسجد و ميخانه‌ام وصال شماست

              جز اين خيال ندارم خدا گواه من است
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين

              مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق

              دوست را با ناله شب‌های بيداران خوش است
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين


              رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت

              چرا که حال نکو در قفای فال نکوست
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين


              چندان گريستم که هر کس که برگذشت

              در اشک ما چو ديد روان گفت کاين چه جوست
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين

              سخن عشق نه آن است که آيد به زبان

              ساقيا می ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين

              کس نيست که افتاده آن زلف دوتا نيست

              در رهگذر کيست که دامی ز بلا نيست
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين



              پيوند عمر بسته به موييست هوش دار

              غمخوار خويش باش غم روزگار چيست
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين



              در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست

              هر جا که هست پرتو روی حبيب هست
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين


              مرحبا ای پيک مشتاقان بده پيغام دوست

              تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
              المشاركة الأصلية بواسطة خادم الخاءين


              شکر خدا که از مدد بخت کارساز

              بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
              براااااااادر عزيييييييييييييييزم خيلي ممنوووووووووووووون دستت درد نكند و ببخشيد من متوجه نشدم كه شعرهاي جديدي نوشتيد . در انتظار شعري ديگر هستم من همشونو ميخونم.
              اميدوارك هر حاجتي داريد بحق صاحب زمان برآورده شود.

              خواهرت مريم

              تعليق


              • #37
                اللهم صل علي محمد و ال محمد
                از لطف شما خيلي مممنون خواهر عزيزم مريم

                اميدوارم كه حجات شما هم
                بر اورده شود

                ساقی بيار باده که ماه صيام رفت

                درده قدح که موسم ناموس و نام رفت


                وقت عزيز رفت بيا تا قضا کنيم

                عمری که بی حضور صراحی و جام رفت


                مستم کن آن چنان که ندانم ز بيخودی

                در عرصه خيال که آمد کدام رفت


                بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسد

                در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت


                دل را که مرده بود حياتی به جان رسيد

                تا بويی از نسيم می‌اش در مشام رفت


                زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه

                رند از ره نياز به دارالسلام رفت


                نقد دلی که بود مرا صرف باده شد

                قلب سياه بود از آن در حرام رفت


                در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود

                می ده که عمر در سر سودای خام رفت


                ديگر مکن نصيحت حافظ که ره نيافت

                گمگشته‌ای که باده نابش به کام رفت

                تعليق


                • #38
                  بسم الله الرحمن الرحيم
                  اللهم صل على محمد و آل محمد


                  مستم کن آن چنان که ندانم ز بيخودی
                  در عرصه خيال که آمد کدام رفت


                  اين بيت خيلي قشنگه
                  التعديل الأخير تم بواسطة مريم العيمية; الساعة 27-07-2005, 10:39 AM.

                  تعليق


                  • #39
                    حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

                    آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت


                    افشای راز خلوتيان خواست کرد شمع

                    شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت


                    زين آتش نهفته که در سينه من است

                    خورشيد شعله‌ايست که در آسمان گرفت


                    می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست

                    از غيرت صبا نفسش در دهان گرفت


                    آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدم

                    دوران چو نقطه عاقبتم در ميان گرفت


                    آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت

                    کتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت


                    خواهم شدن به کوی مغان آستين فشان

                    زين فتنه‌ها که دامن آخرزمان گرفت


                    می خور که هر که آخر کار جهان بديد

                    از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت


                    بر برگ گل به خون شقايق نوشته‌اند

                    کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت


                    حافظ چو آب لطف ز نظم تو می‌چکد

                    حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت

                    تعليق


                    • #40
                      زين آتش نهفته که در سينه من است

                      خورشيد شعله‌ايست که در آسمان گرفت


                      دستت درد نكند اين بيت خييييييييييييييييييلي قشنگه .

                      خيلي ممنون برادر عزيز

                      خواهرت مريم

                      تعليق


                      • #41
                        ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

                        بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت


                        حيف است طايری چو تو در خاکدان غم

                        زين جا به آشيان وفا می‌فرستمت


                        در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست

                        می‌بينمت عيان و دعا می‌فرستمت


                        هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خير

                        در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت


                        تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

                        جان عزيز خود به نوا می‌فرستمت


                        ای غايب از نظر که شدی همنشين دل

                        می‌گويمت دعا و ثنا می‌فرستمت


                        در روی خود تفرج صنع خدای کن

                        کيينه خدای نما می‌فرستمت


                        تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند

                        قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت


                        ساقی بيا که هاتف غيبم به مژده گفت

                        با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت


                        حافظ سرود مجلس ما ذکر خير توست

                        بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت

                        تعليق


                        • #42
                          در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست

                          می‌بينمت عيان و دعا می‌فرستمت


                          دستت درد نكند

                          خواهرت مريم

                          تعليق


                          • #43
                            چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت

                            حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت


                            به نوک خامه رقم کرده‌ای سلام مرا

                            که کارخانه دوران مباد بی رقمت


                            نگويم از من بی‌دل به سهو کردی ياد

                            که در حساب خرد نيست سهو بر قلمت


                            مرا ذليل مگردان به شکر اين نعمت

                            که داشت دولت سرمد عزيز و محترمت


                            بيا که با سر زلفت قرار خواهم کرد

                            که گر سرم برود برندارم از قدمت


                            ز حال ما دلت آگه شود مگر وقتی

                            که لاله بردمد از خاک کشتگان غمت


                            روان تشنه ما را به جرعه‌ای درياب

                            چو می‌دهند زلال خضر ز جام جمت


                            هميشه وقت تو ای عيسی صبا خوش باد

                            که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت

                            تعليق


                            • #44
                              زان يار دلنوازم شکريست با شکايت

                              گر نکته دان عشقی بشنو تو اين حکايت


                              بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

                              يا رب مباد کس را مخدوم بی عنايت


                              رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

                              گويی ولی شناسان رفتند از اين ولايت


                              در زلف چون کمندش ای دل مپيچ کان جا

                              سرها بريده بينی بی جرم و بی جنايت


                              چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی

                              جانا روا نباشد خون ريز را حمايت


                              در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود

                              از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدايت


                              از هر طرف که رفتم جز وحشتم نيفزود

                              زنهار از اين بيابان وين راه بی‌نهايت


                              ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

                              يک ساعتم بگنجان در سايه عنايت


                              اين راه را نهايت صورت کجا توان بست

                              کش صد هزار منزل بيش است در بدايت


                              هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

                              جور از حبيب خوشتر کز مدعی رعايت


                              عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ

                              قرآن ز بر بخوانی در چارده روايت

                              تعليق


                              • #45
                                مدامم مست می‌دارد نسيم جعد گيسويت

                                خرابم می‌کند هر دم فريب چشم جادويت


                                پس از چندين شکيبايی شبی يا رب توان ديدن

                                که شمع ديده افروزيم در محراب ابرويت


                                سواد لوح بينش را عزيز از بهر آن دارم

                                که جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندويت


                                تو گر خواهی که جاويدان جهان يک سر بيارايی

                                صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رويت


                                و گر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی

                                برافشان تا فروريزد هزاران جان ز هر مويت


                                من و باد صبا مسکين دو سرگردان بی‌حاصل

                                من از افسون چشمت مست و او از بوی گيسويت


                                زهی همت که حافظ راست از دنيی و از عقبی

                                نيايد هيچ در چشمش بجز خاک سر کويت

                                تعليق

                                المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
                                حفظ-تلقائي
                                x

                                رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

                                صورة التسجيل تحديث الصورة

                                اقرأ في منتديات يا حسين

                                تقليص

                                المواضيع إحصائيات آخر مشاركة
                                أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 21-02-2015, 05:21 PM
                                ردود 119
                                18,092 مشاهدات
                                0 معجبون
                                آخر مشاركة وهج الإيمان
                                بواسطة وهج الإيمان
                                 
                                أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 23-05-2024, 02:34 PM
                                استجابة 1
                                100 مشاهدات
                                0 معجبون
                                آخر مشاركة وهج الإيمان
                                بواسطة وهج الإيمان
                                 
                                أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 23-05-2024, 02:27 PM
                                استجابة 1
                                71 مشاهدات
                                0 معجبون
                                آخر مشاركة وهج الإيمان
                                بواسطة وهج الإيمان
                                 
                                أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 04-10-2023, 10:03 AM
                                ردود 2
                                156 مشاهدات
                                0 معجبون
                                آخر مشاركة وهج الإيمان
                                بواسطة وهج الإيمان
                                 
                                أنشئ بواسطة وهج الإيمان, 09-01-2023, 12:42 AM
                                استجابة 1
                                160 مشاهدات
                                0 معجبون
                                آخر مشاركة وهج الإيمان
                                بواسطة وهج الإيمان
                                 
                                يعمل...
                                X