إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

مشاعره

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • #16
    المشاركة الأصلية بواسطة علی ایرانی
    سلام دوست گرامی

    اين شعر را به صورت اتفاقی نوشتيد يا شخص خاصی منظورتان بوده است ؟؟؟

    اميدوارم که بصورت اتفاقی نوشته باشيد

    لطفاً شعرهای شاد بنويسيد.

    وعليكم السلام
    دوست عزيز من همه شعرهايم را بصورت اتفاقي می نويسم و هرگز شخص خاصی منظورم نبوده
    درود بر شما

    تعليق


    • #17
      به نام خالق هستی

      مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد ... هُد هُد خوش خبر از طرف سبا باز آمد

      برکش ای مُرغ سحر نغمه داودی باز .... که سلیمان گُل از باد هوا باز آمد


      ( البته این شعر هم بصورت اتفاقی از فال حافظ در آمد )

      شعر بعدی با حرف >> د<<


      تعليق


      • #18
        غزلی از شاعر بزرگ ایران حافظ شیرازی

        دوش رفتم به در ِ می‌کده خواب‌آلوده
        خرقه تر٬ دامن و سجاده شراب‌آلوده

        آمد افسوس‌کنان مُغ‌بچه‌ی باده‌فروش
        گفت بیدار شو! ای ره‌رو خواب‌آلوده

        شست‌و‌شویی کن و آن‌گه به خرابات خرام
        تا نگردد ز تو این دیر ِ خراب٬ آلوده

        به هوای لب ِ شیرین‌پسران چند کنی
        جوهر ِ روح به یاقوت ِ مذاب٬ آلوده

        به طهارت گذران منزل ِ پیری و مکن
        خلعت ِ شیب چو تشریف ِ شباب آلوده

        پاک و صافی شو و از چاه ِ طبیعت به درآی
        که صفایی ندهد آب ِ تراب‌آلوده

        گفتم ای جان ِ جهان! دفتر ِ گل عیبی نیست
        که شود فصل ِ بهار از می ِ ناب آلوده

        آشنایان ِ ره ِ عشق در این بحر ِ عمیق
        غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

        گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
        آه از این لطف ِ به انواع عتاب آلوده


        شعر بعدی با حرف >> ه<<

        تعليق


        • #19
          به نام خالق هستي

          هزار سختی اگر بر من آید آسانست
          که دوستی و ارادت هزار چندانست
          سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
          که خار دشت محبت گلست و ریحانست

          شعر بعدی با حرف >> ت <<




          تعليق


          • #20
            به نام خدا

            تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
            تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
            تو که فارق شده بودی ز همه کون و مکان
            دار منصور بریدی همه تن دار شدی
            عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
            ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
            مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
            وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
            خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
            امت از گفته در بار تو هشیار شدی
            واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
            دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی
            یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
            ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

            به امید دیدار

            شعر بعدی با حرف >> ی <<


            تعليق


            • #21
              به نام حضرت دوست


              یار آمد به صلح ای اصحاب
              ما لکم قاعدین عند الباب
              نوبت هجر و انتظار گذشت
              فادخلوا الدار یا اولی الالباب

              مولوي

              شعر بعدی با حرف >> ب <<

              تعليق


              • #22
                به امید دیدار


                دوست عزيز علي ايراني
                اميدوارم هرجا كه باشيد
                دوباره شما را در منتدى يا حسين ببينيم
                شاد باشيد

                تعليق


                • #23
                  السلام عليکم

                  منظور من از به اميد ديدار خداحافظی نبود بلکه منظور من

                  اين بود که انشاالله روزی بتوانيم اعضای منتدی در يک مجلسی با هم ديدار داشته باشيم.

                  به اميد ديدار

                  تعليق


                  • #24
                    باغ ستاره خالیست


                    بيگانه با خـــــودستم از ديگران چــــه گويم
                    در دست سرنــــوشتم از اين و آن چه گويم

                    مهتاب پشت ابر و خـــــورشيد بی سخاوت
                    باغ ستاره خــــالی از آسمان چــــــه گـويم

                    از سبزی بهــــــاران با آن شكـــــوه زيبـــا
                    با برگ های زرد فصل خزان چـــــه گويم

                    مرز است مرز رفتن٬ بند ست راه پـــويش
                    در پشت مرز هايم از بيكران چــــــه گويم

                    جـــــاری ست در سرشتم درد هميشه پيـدا
                    خاموش ره سپارد از اين روان چه گـــويم

                    يــوسته در گــــــريزم از شهر آشنــــــايی
                    تنها در اين جهــــــانم از دوستان چـه گويم




                    شعر بعدی با حرف >> ب <<



                    التعديل الأخير تم بواسطة علی ایرانی; الساعة 15-08-2007, 10:56 PM.

                    تعليق


                    • #25
                      بسمه الله الرحمن الرحیم

                      سلام دوست محترمه بغدادیه

                      از تاخیری که داشتم عذرخواهی می کنم ، چون به مسافرت رفته بودم

                      شما چرا ساکت هستید و دیگر مطلب نمی نویسید ؟؟؟ و فقط از منتدی بازدید می کنید ؟؟؟

                      تعليق


                      • #26
                        به نام حضرت دوست


                        مطرب عشـــق عجب ســـاز و نوایی دارد
                        نــقش هر نــغمه که زد راه به جایـــی دارد
                        عالـــــم از نالـه عشــاق مبـــــادا خـــــالــی
                        که خوش آهنگ و فــرح بخش هوایی دارد

                        شعر بعدی با حرف >> د <<

                        تعليق


                        • #27
                          سلام به شما دوست گرامی علی ایرانی
                          امیدوارم سفر به شما خوش گذشته باشد

                          البته من هم یک عذرخواهی بدهکارم چون در این مدت خیلی مشغول درسهایم بودم و از خانه دومم دور شدم

                          همیشه موفق و مؤید باشید
                          بغدادیه

                          تعليق


                          • #28

                            به نام حضرت دوست

                            درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
                            جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
                            حریف مجلس ما خود همیشه دل می​برد
                            علی الخصوص که پیرایه​ای بر او بستند
                            کسان که در رمضان چنگ می​شکستند
                            نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند

                            شعر بعدی با حرف >> د <<

                            تعليق


                            • #29
                              سلام دوستان

                              دفتری که بسته شد بازش نکنید
                              دلی که شکسته شد نازش نکنید

                              یاران شمارا به خدا

                              به عشق بی وفائی نکنید
                              یا وفا کنید تا آخر عمر

                              یا که از اول آشنائی نکنید

                              تعليق


                              • #30

                                در بیابان قلبم


                                تکه ابری از سر دریای عشق
                                با کمی باران که از شوق محبت از دلت میریزد
                                بر سر این قلب دلتنگم ببار



                                فکر کردم زندگی را می توان تسخیر کرد
                                تا همیشه شاد بود و غصه را تحقیر کرد
                                فکر کردم می شود رنگ سیاهی را ندید
                                راه غم را بست و تنها خنده را تفسیر کرد
                                آرزو ماننددریا من فقط یک قطره ام
                                پس چرا این زندگی یک قطره را تبخیر کرد




                                تعليق

                                المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
                                حفظ-تلقائي
                                x

                                رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

                                صورة التسجيل تحديث الصورة

                                اقرأ في منتديات يا حسين

                                تقليص

                                لا توجد نتائج تلبي هذه المعايير.

                                يعمل...
                                X