إعـــــــلان

تقليص

للاشتراك في (قناة العلم والإيمان): واتساب - يوتيوب

شاهد أكثر
شاهد أقل

مشاعره

تقليص
X
  •  
  • تصفية - فلترة
  • الوقت
  • عرض
إلغاء تحديد الكل
مشاركات جديدة

  • #31
    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
    وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

    تعليق


    • #32
      در الفباي زمان خسته ي اين تقديرم
      بي تو اينجا چه غريبانه شبي ميميرم

      تعليق


      • #33
        نه كفتم اي سك ملعون سر افسون كري داري ... تو با عباس ميل رهزني ني رهبري داري

        تو ميخاهي كه موسي را ز هارون خود جدا سازي ... كه در دل اي ستمكر سحرها سامري داري

        آخرين حرف ... ي .. مباشد

        تعليق


        • #34
          بسم الله الرحمن الرحيم

          برادر عزيز شبيه العباس شما بايد شعرتون با حرف م شروع ميكردين نه با حرف ن



          يادته اون عشق رسوا يادته
          اونهمه ديوونگي ها يادته
          تو ميگفتي كه گناه مقدسه
          اول و اخر هر عشق هوسه

          تعليق


          • #35
            خاهر عزيز ريحانه ، معذرت ميخاهم
            اكنون شعري با حرف ميم مينوسم ، و شعري هم با حرف ( ه )
            ______________________________________
            حرف ( م )

            مهدي آمد آنكه همجون فاطمه .... ميوه قلب رسول اكرم است
            مهدي آمد آنكه سر تا باي او .... كعبه جان تمام عالــم اسـت

            ________________________________________
            حرف ( ه )

            هسـتي از وجــودت .... شد غرق طراوت
            بكشـا لعــل لـب را .... قـرآن كن تلاوت

            التماس دعـــــــــاء
            حرف

            تعليق


            • #36
              تو را ميخواهم و دانم كه هرگز
              به كام دل در اغوشت نگيرم
              تويي ان اسمان صاف و روشن
              من اين كنج قفس مرغي اسيرم

              تعليق


              • #37
                من به دركاه تو با بار كناه آمده ام
                شرمسارم زتو با روي سياه آمده ام

                جشم بر اشك و دل خسته و بار سنكين
                مستمندم به در خانه شاه آ مــــده ام

                تعليق


                • #38
                  من اگر اشك به دادم نرسد مي شكنم
                  اگر از ياد تو يادي نكنم مي شكنم
                  بر لب كلبه ي محصور وجود
                  من در اين خلوت خاموش سكوت
                  اگر از ياد تو يادي نكنم مي شكنم
                  اگر از هجر تو اهي نكشم
                  تك و تنها مي شكنم به خدا مي شكنم

                  تعليق


                  • #39
                    مرد دانا كله از كردش دنيا نكند
                    عمر صرف غم بيهوده و بيجا نكند

                    بوستاني كه كلش را نبود عهدو وفا
                    مرد آزاده در آن ميل تماشا نكند

                    دانش و معرفت آموز كه جز تابش علم
                    قلب تاريك تو را روشن بينا نكند

                    تعليق


                    • #40
                      بسم الله الرحمن الرحيم



                      دورم ز تو اي خسته ي خوبان چه نويسم ؟
                      من مرغ اسيرم به عزيزم چه نويسم؟
                      ترسم كه قلم شعله كشد صفحه بسوزد
                      با ان دل گريان به عزيزم چه نويسم؟

                      تعليق


                      • #41
                        مدتي در ره عشق تو دويديم بس است
                        راه صد باديه درد بريديم بس است
                        قدم از راه طلب باز كشيديم بس است
                        اول و آخر اين مرحله ديديم بس است
                        بعد از اين ما و سر كوي دل آراي دگر
                        با غزالي به غزلخواني و غوغاي دگر
                        دوستان ر بدید.

                        تعليق


                        • #42
                          بسم الله الرحمن الرحيم

                          رفيق من سنگ صبور غمهام
                          به ديدنم بيا كه خيلي تنهام
                          مجنونم و دلزده از ليليا
                          خيلي دلم گرفته از خيليا

                          تعليق


                          • #43
                            آن لئيم است كه چيزي دهد و باز ستاند
                            جان اگر نيز ستاني زتو من دل نستانم
                            "م" بدید

                            تعليق


                            • #44
                              به نام كسي كه اگه حكم كنه همه محكوميم

                              مرا درديست اندر دل اگر گويم زبان سوزد
                              اگر پنهان كنم ترسم كه مغز استخوان سوزد


                              ....

                              تعليق


                              • #45
                                دل میرود ز دستم صاحب دلان خدارا
                                دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
                                الف

                                تعليق

                                المحتوى السابق تم حفظه تلقائيا. استعادة أو إلغاء.
                                حفظ-تلقائي
                                x

                                رجاء ادخل الستة أرقام أو الحروف الظاهرة في الصورة.

                                صورة التسجيل تحديث الصورة

                                اقرأ في منتديات يا حسين

                                تقليص

                                لا توجد نتائج تلبي هذه المعايير.

                                يعمل...
                                X